کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
التجاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
التجاء
لغتنامه دهخدا
التجاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) التجا. رجوع به التجا شود.
-
واژههای همآوا
-
الطجاع
لغتنامه دهخدا
الطجاع . [ اِ طِ ](ع مص ) لغتی است در اضطجاع . (از اقرب الموارد). بر پهلو خفتن . (از ناظم الاطباء). رجوع به اضطجاع شود.
-
جستوجو در متن
-
پناهنده شدن
لغتنامه دهخدا
پناهنده شدن . [ پ َ هََ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پناهیدن . پناه بردن . التجاء.
-
ملجاء
لغتنامه دهخدا
ملجاء. [ م َ ج َءْ ] (ع مص ) پناه گرفتن به کسی . (تاج المصادربیهقی ). پناه گرفتن . (صراح ). لَجاءْ. پناه گرفتن . (ناظم الاطباء). التجاء. (از ذیل اقرب الموارد).
-
پناه آوردن
لغتنامه دهخدا
پناه آوردن . [ پ َ وَ دَ ](مص مرکب ) پناهیدن . التجاء. ملتجی شدن : بیش از این از من نمی آید که آوردم پناه از تف دوزخ بخاک آستان این جناب . مفید بلخی .تَعَفﱡق ؛ پناه آوردن بکسی . (منتهی الارب ).
-
استعاذه
لغتنامه دهخدا
استعاذه . [ اِ ت ِ ذَ ] (ع مص ) استعاذت . پناه گرفتن . (منتهی الارب ) (غیاث ). اندخسیدن . پناه جستن . پناه بردن به . التجاء. || (اصطلاح تجوید) کلمه ٔ اعوذ باﷲ من الشیطان الرجیم گفتن .- استعاذه کردن ؛ اعتصام به . ملتجی شدن . پناه بردن به .
-
التجا
لغتنامه دهخدا
التجا. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) التجاء. پناه گرفتن . (منتهی الارب ). پناه آوردن . (غیاث اللغات ) : بسجستان رفت بر قصد خدمت سلطان و التجا بظل حمایت و عنایت او. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || (از «ل ج ی ») خواندن خود را بسوی غیر قوم خود. (منتهی الارب ).
-
طغرل نزان
لغتنامه دهخدا
طغرل نزان . [ طُ رِ /رُ ن َ ] (اِخ ) در کتاب اخبار الدولة السلجوقیة تألیف علی بن ناصربن علی الحسینی در ضمن خبر طغرل غاصب آورده که : و کان لسلاطین غزنة غلام ترکی یقال له طغرل نزان ففر منهم و التجاء الی الملوک السلجوقیة... [ ظاهراً کلمه ٔ نزان تصحیفی ...
-
پناه کردن
لغتنامه دهخدا
پناه کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پناه بردن . زنهار خواستن . التجاء. در حمایت کسی یا چیزی درآمدن : چو کردم به دارای گیتی پناه بدل شادمان گشتم از تاج وگاه . فردوسی .بکوشید و کردار مردان کنیدپناه از بلاها به یزدان کنید. فردوسی .آسمان سرگشته کی ماند...
-
مبرت
لغتنامه دهخدا
مبرت . [ م َ ب َرْ رَ ] (ع اِ) (از مبرة عربی ) نیکوکاری . برّ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کار نیک . عمل خیر. نیکی . اعمال نیک . احسان : تا هر کسی را مبرتی و نظری و نیکویی فرمایم . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 95). شیر فرمود که اینجا مقام کن تا از... مب...
-
زینهار خواستن
لغتنامه دهخدا
زینهار خواستن . [ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) امان طلبیدن . ملتجی شدن . پناه بردن . التجاء. پناهنده شدن . امان و پناه خواستن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : کشیدندشان خسته و بسته خواربه جان خواستند آن زمان زینهار. فردوسی .ز شاه کیان خواستندزینهارفروریختن...
-
منزعج
لغتنامه دهخدا
منزعج . [ م ُ زَ ع ِ ] (ع ص ) بی آرام . (ناظم الاطباء). پریشان . مضطرب . ناراحت .- منزعج شدن ؛ پریشان شدن . مضطرب شدن . ناراحت شدن : اگر خود را مجرم دانستی ... لابد منزعج و مستشعر شدی . (مرزبان نامه چ قزوینی ص 242). اهل شهود دایم و سماع متواتر حال ش...
-
ادریس
لغتنامه دهخدا
ادریس . [ اِ ] (اِخ ) علوی بن ادریس بن عبداﷲبن حسن بن علی . آنگاه که سلیمان بن حرز شمّاخ ادریس بن عبداﷲ پدر صاحب ترجمه را بزهر بکشت او در شکم مادر بود و دو ماه پس از مرگ پدر متولد شد. یکی از ممالیک آزادکرده ٔ ادریس بن عبداﷲ موسوم به راشد بعنوان وصی ا...