کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
البسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
البسة
لغتنامه دهخدا
البسة. [ اَ ب ِ س َ ] (ع اِ) ج ِ لباس . (اقرب الموارد) (دهار). رجوع به لباس شود.
-
البسه اﷲ من حلل النور
لغتنامه دهخدا
البسه اﷲ من حلل النور. [ اَ ب َ س َ هُل ْ لا هَُ م ِ ح ُ ل َ لِن ْ نو ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعائی ) خدا او را از حله های نور بپوشاناد. خدا او را رحمت کناد. گور او روشن شود. این جمله را در حق مردگان که مقامی ارجمند داشته اند گویند، بجای خداش بیامرزاد، ی...
-
جستوجو در متن
-
پوشی
لغتنامه دهخدا
پوشی . (اِ) جامه ای که از آن عمامه و شال کمر میکرده اند : قاری ، مصنفات تو بر پوشی و برک هر جا رفوگران هنرور نوشته اند. نظام قاری (دیوان البسه ).دارم بسی ز ریشه ٔ پوشی خیالهایابم ز عقد طره ٔ دستار حالها. نظام قاری (دیوان البسه ).این سرکشی که در سر پو...
-
گردیزدی
لغتنامه دهخدا
گردیزدی . [ گ َ دِ ی َ ] (اِ) نوعی پارچه برای البسه است : معجرز گردیزدی مفکن ز پیشوازت میترسم از نشستن بر دامن تو گردی .نظام قاری (دیوان ، در وصف البسه ص 108).
-
زاغکی
لغتنامه دهخدا
زاغکی . [ غ َ ] (ص نسبی ) یکی از رنگ ها است . (دیوان البسه ٔ نظام قاری ص 18) : قد صوف زاغکی بین بر صوف سبزطاقین سر همپری طوطی عجب اینکه زاغ دارد.نظام قاری (دیوان البسه ص 66).
-
شاشیه
لغتنامه دهخدا
شاشیه . [ ی َ ] (ع اِ) کلاه زیر عمامه . (دیوان البسه ٔ مولانا نظام قاری ). به لغت اهالی مراکش دستار کوچک . ج ، شَواشی . || موسلین . (دیوان البسه ٔ مولانا نظام قاری ).
-
مدفی
لغتنامه دهخدا
مدفی ٔ. [ م ُ ف ِءْ ] (ع ص ) آنکه جامه ٔ گرم به کسی می بخشد و او را می پوشاند. (ناظم الاطباء): ادفأه ؛ البسه الدفاء. (اقرب الموارد). البسه ما یدفئه . (متن اللغة). نعت فاعلی است از ادفاء. رجوع به اِدْفاء شود.
-
توبی
لغتنامه دهخدا
توبی . [ ] (اِ) عرقچین پنبه ای . عرقیه . کلاه ترک دار. (فرهنگ لغات دیوان البسه ص 198) : برآورد دستار کرزی کران فروکوفت بر ترک توبی روان .نظام قاری (دیوان البسه ص 190).
-
شاش
لغتنامه دهخدا
شاش .(ع اِ) عمامه . (دیوان البسه ٔ مولانا نظام قاری ، فرهنگ دیوان ص 201). دستار. (منتخب اللغات ) : از گلفتنت عقد نیاید بشماری تا بسته ٔ پیچ و شکن شیله و شاشی . نظام قاری (دیوان البسه ص 113).|| کلاه زیر عمامه . (دیوان البسه ص 201). || بند عمامه و تحت ...
-
صندل باف
لغتنامه دهخدا
صندل باف . [ ص َ دَ ] (اِ مرکب ) این لغت چند بار در دیوان البسه ٔ نظام قاری آمده و مصحح در فهرست لغات آن را جز لغات لاینحل و مشتبه دیوان البسه یاد کرده است : گه حصیری گشاد و صندل باف گاه ترغو و قیف و لاکمخا. نظام قاری (دیوان البسه ص 21).همچو صندل باف...
-
طاقین
لغتنامه دهخدا
طاقین . (اِ) قبای دوتائی . (دیوان البسه ٔ نظام قاری ) : اینکه در دکانها آورده اندصوف طاقین مربع بیشمار. نظام قاری (دیوان البسه ).تنم تا یافت در بر صوف طاقین سر چتر و دل خارا ندارد. نظام قاری (دیوان البسه ).قدِ صوف زاغکی بین بر صوف سبز طاقین سر همسری ...
-
مقلب
لغتنامه دهخدا
مقلب . [ م ُ ل َ ] (ع ص ) یقه ٔ مقلب ؛ یقه ٔ برگشته . (فرهنگ لغات مشکل دیوان البسه ٔ نظام قاری ص 204) : چون کشد بر دوش بار یقه ٔ مقلب بگوجامه ای کز نازکی بار گریبان برنتافت . نظام قاری (دیوان البسه ص 52).یقه ٔ مقلب به گوش استاده است دگمه گو با جیب کم...
-
مجرح
لغتنامه دهخدا
مجرح . [ م ُ ج َرْ رَ ] (ع ص ) شهادت ردکرده شده . (فرهنگ نظام ). || بسیار زخمی کرده شده . (فرهنگ نظام ). || (اِ) قسمی از نقش بریدگی بر کنار پارچه . (فرهنگ نظام ) : التفات ار به مجرح نکند دارایی پادشاهی است چو دارا ز گدا دارد عار.نظام قاری (دیوان البس...
-
نظام قاری
لغتنامه دهخدا
نظام قاری . [ ن ِ م ِ ] (اِخ ) محمود یزدی ، شاعر البسه . رجوع به نظام الدین قاری شود.