کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الاغ بند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ماچه الاغ
لغتنامه دهخدا
ماچه الاغ . [ چ َ / چ ِ اُ ] (اِ مرکب ) خر ماده . ماچه خر. ماده خر. طالة. بترة. ام حلس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
الاغ بندری
لغتنامه دهخدا
الاغ بندری . [ اُ غ ِ ب َ دَ ] (ترکیب وصفی ) نوعی الاغ کوچک اندام تیزرو که در بنادر فارس وبوشهر موجود است . (جغرافیای اقتصادی کیهان ص 299).
-
الاغ دادن
لغتنامه دهخدا
الاغ دادن . [ اُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از خرج سفر دادن و این مرکب است از ترکی و فارسی چه الاغ ترکی است و بمعنی برید است که بسرعت راه طی نماید. (انجمن آرای ناصری ). رجوع به الاغ شود.
-
واژههای همآوا
-
علاقبند
لغتنامه دهخدا
علاقبند. [ ع َ ق َ / ق ِ ب َ ] (نف مرکب ) رجوع به علاقه بند شود.
-
جستوجو در متن
-
پته
لغتنامه دهخدا
پته . [ پ َ ت َ / ت ِ ] (اِ) جواز. گذرنامه . بلیط. گذرنامه ٔ اسب و استر و اشتر و خر و الاغ و مال التجاره و جز آن . جواز مالداران که حاکی از ادای حق راهداری است . || بندگونه ای که جاجا در جویهای نشیب دار بندند که هم آب نگاه دارد و هم جوی شسته نشود.- پ...
-
چدار
لغتنامه دهخدا
چدار. [ چ ِ ] (اِ) چیزی باشد که از پشم و ریسمان بافند و دست و پای اسب و استر بدفعل را بدان بندند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). چیزی که از ریسمان و چرم سازند و دست و پای اسب و استر بدفعل بدان بندند. (جهانگیری ) (فرهنگ نظام ). طنابی که از ابریشم تا...
-
دیزه
لغتنامه دهخدا
دیزه . [ زَ / زِ ] (ص ، اِ) رنگ و لون سیاه . (برهان ). || رنگی میان دو رنگ . رنگی غیرخالص . معرب آن دیزج است . (فیروز آبادی ). رنگ شبرنگ .(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || اسب و استر و خری را نیز گویند که از کاکل تا دمش خط سیاه کشیده شده باشد. (برهان...
-
کادوسیان
لغتنامه دهخدا
کادوسیان . (اِخ ) ج ِ کادوسی . رجوع به کادوس و کادوسی شود. در تاریخ ایران باستان آمده است : کادوسیان مردمی بودند که در گیلانات سکنی داشتند. بعضی تصور میکنند که اینها نیاکان طالشی های کنونی بوده اند و کادوس مصحف یا یونانی شده ٔ تالوش است که در قرون بع...
-
تنگ
لغتنامه دهخدا
تنگ . [ ت َ ] (ص )ضد فراخ بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 278) (شرفنامه ٔ منیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). نقیض فراخ باشد. (برهان ). بی وسعت و ضیق و کم عرض . نقیض فراخ . (ناظم الاطباء). پهلوی تنگ بمعنی ضیق . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). باریک . کم عرض . اندک...
-
طیان
لغتنامه دهخدا
طیان . [ طَی ْ یا ] (اِخ ) ابوالعباس احمدبن محمدبن یوسف بن اسحاق السخی (ظ: الشیخی ) الطیان الشاعر بالعجمیة. وی اهل قریه ٔ شیخ بوده . بیشتر اشعار او در سحق و مطاینه (ظ : مطایبه ) میباشد. دیوان وی در مرو شهرتی دارد. در آخر توبه کرد و دیگر دهان و زبان ب...