کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقماد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقماد
لغتنامه دهخدا
اقماد. [ اِ ] (ع مص ) گردن بلند کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || برخیزانیدن نره را و روان کردن منی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بنعوظ واداشتن و انزال منی .
-
واژههای همآوا
-
اغماد
لغتنامه دهخدا
اغماد. [ اَ ] (ع اِ)ج ِ غِمد، یعنی نیام شمشیر و کارد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ج ِ غمد، غلاف شمشیر. (از اقرب الموارد). غُمود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
اغماد
لغتنامه دهخدا
اغماد. [ اِ ] (ع مص ) در نیام کردن شمشیر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). بغلاف آوردن شمشیر: اغمد السیف ؛ ادخله فی الغمد. (از اقرب الموارد). || در یکدیگر درآوردن چیزی را.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یک دیگر درآوردن اشیا: ...
-
جستوجو در متن
-
بلند کردن
لغتنامه دهخدا
بلند کردن . [ ب ُ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برداشتن . (ناظم الاطباء). برداشتن چیزی و بالا بردن . (فرهنگ فارسی معین ). رفع؛ چون بلند کردن چیزی را از زمین . (یادداشت مرحوم دهخدا). از جای برداشتن . از جای برگرفتن : آتشی کاب را بلند کندبرتن خویش ریشخند کند...