کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقلیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقلیم
لغتنامه دهخدا
اقلیم .[ اِ ] (معرب ، اِ) هفت یک ربع مسکون . (منتهی الارب ). کشور و مملکت و ولایت . (ناظم الاطباء). کشور. (مهذب الاسماء). هفت یک بهره ٔ ربع مسکون چه باعتقاد متقدمین یک ربع از چهار ربع کره ٔ ارض مسکون است و سه ربع دیگر را آب گرفته و این ربع را که ربع ...
-
واژههای مشابه
-
هفت اقلیم
لغتنامه دهخدا
هفت اقلیم . [ هََ اِ ] (اِ مرکب ) در گاتها از هپته بومی یعنی هفت بوم سخن رفته است : زردشت از دیوپرستان شکایت کند و گوید که آنان به واسطه ٔ دروغ وخودستایی در روی هفت بوم شهرتی یافتند. در دیگر بخشهای اوستا به جای هفت بوم غالباً هپتوکرشوره یعنی هفت کشور...
-
الف اقلیم
لغتنامه دهخدا
الف اقلیم . [ اَ ل ِ اِ ] (ترکیب اضافی ) کنایه از اقلیم اول است از اقالیم سبعه . (آنندراج ) (برهان قاطع) (هفت قلزم ). در مؤید الفضلاء آمده : الف اقلیم «هند» است ، کذا فی الادات ، و من میگویم مراد از آن الفی است که حاوی بر اقلیم است - انتهی .
-
خسرو اقلیم چهارم
لغتنامه دهخدا
خسرو اقلیم چهارم . [ خ ُ رَ / رُ وِ اِ م ِ چ َ / چ ِ رُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از آفتاب عالمتاب است . (از برهان قاطع) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
کشخر
لغتنامه دهخدا
کشخر.[ ک ُ خ َ ] (اِ) اقلیم . (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). اقلیم . یک حصه از هفت حصه ٔ ربع مسکون .
-
هفت اصل
لغتنامه دهخدا
هفت اصل . [ هََ اَ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت طبقه ٔ زمین است . (برهان ). هفت رقعه ٔ ادکن . || هفت اقلیم را نیز هفت اصل گویند. (برهان ). رجوع به هفت اقلیم شود.
-
هفت خیل
لغتنامه دهخدا
هفت خیل . [ هََ خ َ / خ ِ ] (اِ مرکب ) به کنایت ، هفت اقلیم یا مردم هفت اقلیم : زهی ترکی که میر هفت خیل است ز ماهی تا به ماه او را طفیل است .نظامی .
-
صهیا
لغتنامه دهخدا
صهیا. [ ص َ ] (اِخ ) قریه ای است از اقلیم بانیاس از اعمال دمشق . (معجم البلدان ).
-
هفت دکان
لغتنامه دهخدا
هفت دکان . [ هََ دُک ْ کا / دُ ](اِ مرکب ) کنایه از هفت کشور و هفت اقلیم . (برهان ).
-
هفت رصد
لغتنامه دهخدا
هفت رصد. [ هََ رَ ص َ ] (اِ مرکب ) هفت اقلیم .(برهان ). هفت خاک . هفت ده . رجوع به این مدخل ها شود.
-
هفت زمین
لغتنامه دهخدا
هفت زمین . [ هََ زَ ] (اِ مرکب ) کنایت از هفت کشور و هفت اقلیم باشد. (برهان ).
-
هفت نطع
لغتنامه دهخدا
هفت نطع. [ هََ ن َ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت طبقه ٔ زمین و هفت اقلیم باشد. (برهان ).
-
اسخرت
لغتنامه دهخدا
اسخرت . [ ] (اِخ ) قبیله ای از ترک ساکنین اقلیم هفتم . (دمشقی ).