کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقطار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقطار
لغتنامه دهخدا
اقطار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قُطر. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ) (آنندراج ). بمعنی کرانه ها و قطرها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : بمی و مطرب خوش نغمه شغب بیش نمای که ز انصاف تو اقطار جهان بی شغب است . انوری .باد گیسوی عروسان چمن شانه کندبوی نسرین و ...
-
اقطار
لغتنامه دهخدا
اقطار. [ اِ ] (ع مص ) آب چکانیدن . || هنگام چکیدن رسیدن چیزی را. || بر قطر چیزی افکندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || قطار کردن شتران و جز آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
اقتار
لغتنامه دهخدا
اقتار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قُتُر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی کرانه و جانب . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || ج ِ قُتْر. (ناظم الاطباء). رجوع به قتر شود.
-
اقتار
لغتنامه دهخدا
اقتار. [ اِ ] (ع مص ) نفقه را بر عیال تنگ کردن . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). نفقه تنگ داشتن . (تاج المصادر) (ناظم الاطباء). || در کازه درآمدن صیاد. || لازم گرفتن چیزی را. || نیازمند شدن مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درویش شدن . (تاج المصاد...
-
جستوجو در متن
-
جایر
لغتنامه دهخدا
جایر. [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به جائر شود: منتصر جایر و عایر در اقطار مهالک و اقطار مسالک آواره شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 184). ج ، جایرون . (مهذب الاسماء).
-
رحائب
لغتنامه دهخدا
رحائب . [ رَ ءِ ] (ع ص ، اِ) رحایب . رجوع به رحایب شود.- رحائب التخوم ؛ فراخی اطراف زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اقطار پهناور، مفرد آن رحیبة است . (از اقرب الموارد).
-
سوایر
لغتنامه دهخدا
سوایر. [ س َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ سایرة : امثله توقیعات او در اقطار جهان چون سوایر امثال و شوارد اشعار منتشر شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). رجوع به سائر شود.
-
مقطرة
لغتنامه دهخدا
مقطرة. [ م ُ طَ رَ / م ُ ق َطْ طَ رَ ] (ع ص ) ابل مقطرة؛ شتران قطار کرده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اِقْطار و تقطیر شود.
-
امثله
لغتنامه دهخدا
امثله . [ اَ ث ِ ل َ / ل ِ ] (ع اِ) ج ِمثال . فرمانها. (فرهنگ فارسی معین ) : مناشیر تقدیر بموافقت تدابیر او مُوَقَّع و امثله ٔ قضا برموجب رضای او موشح . (سندبادنامه ). امثله ٔ توقیعات او در اقطار جهان چون سوائر امثال و شوارد اشعار منتشر شد. (ترجمه ٔ ...
-
جهاندیده
لغتنامه دهخدا
جهاندیده . [ ج َ دی دَ / دِ ] (ص مرکب ) آنکه بسیار در اقطار عالم سفر کرده . سیاحت کننده و جهانگرد. مسافر. (برهان ). سیاح . (انجمن آرای ناصری ). || مجرب .آزموده . کارکشته . تجربه کار. (آنندراج ) : درست است گفتار فرزانگان جهاندیده و پاک دانندگان . فردو...
-
جهانگرد
لغتنامه دهخدا
جهانگرد. [ ج َ گ َ ] (نف مرکب ) جهان گردنده . آنکه در اقطار عالم بسیار سفر کند. سائح . سیاح . رحاله : هر بیت که گفتی آن جهانگردبر یاد گرفتی آن جوانمرد. نظامی .قناعت توانگر کند مرد راخبر کن حریص جهانگرد را. سعدی .زهی جوفروشان گندم نمای جهانگرد شب کوک ...
-
رصانت
لغتنامه دهخدا
رصانت . [ رَ ن َ ] (از ع ، اِمص ) رصانة. قوت و محکمی و استواری . (یادداشت مؤلف ) : از نواحی و اقطار و هند درختی چند بیاورند در رزانت و رصانت متقارب و در سخاوت و متانت متناسب . (از ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 421). و رجوع به رصانة شود.
-
اکناف
لغتنامه دهخدا
اکناف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ کَنَف . (دهار) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ کنف ، به معنی پیرامون . جوانب . نواحی . (یادداشت مؤلف ). اطراف و جوانب و نواحی و حوالی و کنارها و کرانه ها. (ناظم الاطباء). اطراف و کنارها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ): ملت حق...