کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقضیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقضیة
لغتنامه دهخدا
اقضیة. [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِقضاء. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به قضاء شود.
-
واژههای همآوا
-
اغذیة
لغتنامه دهخدا
اغذیة. [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ غذاء. (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). ج ِ غِذاء، بمعنی خورش و پرورش که بالیدگی و آراستگی جسم است . (آنندراج ) (منتهی الارب ). ج ِ غِذاء، یعنی آنچه نماء و قوام جسم بدان است و آنچه بدان تغذیه میشود از خوردنی و نوشیدنی . (از ...
-
جستوجو در متن
-
ابن شحنه
لغتنامه دهخدا
ابن شحنه . [ اِ ن ُ ش َ ن َ ] (اِخ ) ابوالولید ابراهیم بن محمد، معروف به ابن شحنه ٔ حلبی . او راست : کتاب لسان الحکام فی معرفة الاحکام در قضاء حلب و آن سی فصل است در معاملات و اقضیه . وفات 882 هَ .ق .
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) محمدبن قاسم بصری . یکی از علماء انساب .از کتب اوست : کتاب الانساب و الاخبار. کتاب اخبار الفرس و انسابها. کتاب المنافرات بین القبایل و اشراف العشائر و اقضیة الحکام بینهم فی ذلک . (ابن الندیم ).
-
حسن مرغینانی
لغتنامه دهخدا
حسن مرغینانی . [ ح َ س َ ن ِ م َ ] (اِخ ) ابن ظهیرالدین علی بن عبدالعزیزبن عبدالرزاق ، مکنی به ابوالمحاسن فقیه حنفی . درگذشته ٔ 219 هَ . ق . او راست : «اقضیة الرسول » و «الشروط». (هدیة العارفین ج 1 ص 280).
-
عمرانی
لغتنامه دهخدا
عمرانی . [ ع ِ ] (اِخ ) محمدبن اسعدبن محمدبن موسی عمرانی . ملقب به بهاءالدین . ادیب و شاعر و نویسنده ٔ قرن هفتم هجری . وی بسال 618 هَ .ق . متولد شد و مدتی سمت وزارت المظفر رسولی صاحب یمن را بعهده داشت . سپس والی شهر اقضیة گشت و بسال 695 هَ .ق . درگذش...
-
قضاء
لغتنامه دهخدا
قضاء. [ ق َ ] (ع اِ) فرمان . حکم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قضاء اﷲ ترد له الاقضیة. (اقرب الموارد). ج ، اَقْضیة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِمص ) قضاوت و داوری : چون پیر شد از قضاعفو خواست و به حج رفت . (تاریخ بخارای نرشخی ص 4).ازبهر ق...