کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقضم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقضم
لغتنامه دهخدا
اقضم . [ اَ ض َ ] (ع ص ) مردقضم رسیده دندان . (منتهی الارب ). رجوع به قضم شود.
-
واژههای همآوا
-
اقزم
لغتنامه دهخدا
اقزم . [ اَ زَ ] (ع ص ) ضعیف . (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
قضماء
لغتنامه دهخدا
قضماء. [ ق َ ] (ع ص ) مؤنث اقضم . به معنی زن قضم رسیده دندان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
ریزیده
لغتنامه دهخدا
ریزیده . [ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) پراکنده و منتشر. (ناظم الاطباء): هری ؛ از هم ریزیده از پختگی . (السامی فی الاسامی ). || گداخته و ذوب شده . (ناظم الاطباء). || خردشده و ریزریزشده . (ناظم الاطباء). مُفَتَّت . متلاشی . ازهم پاشیده . پاشیده . (یادداشت م...