کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقضاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقضاء
لغتنامه دهخدا
اقضاء. [ اِ ] (ع مص ) خورانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). طعام بخورد کسی دادن .
-
واژههای همآوا
-
اغذاء
لغتنامه دهخدا
اغذاء. [ اِ ] (ع مص ) خورشی دادن . (یادداشت مؤلف ). || پروردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
اغزاء
لغتنامه دهخدا
اغزاء. [ اِ ] (ع مص ) کارزار کردن شوی زن : اغزت المراءة اغزاءً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اغزت المراءةُ؛ غزا بعلها. (از اقرب الموارد). || برانگیختن بر غزات و آماده کردن سامان جنگ کسی را و بجنگ فرستادن . یقال : «اغزیت فلاناً؛ اذا جهزته للغزو». (م...
-
اغضاء
لغتنامه دهخدا
اغضاء. [ اِ ] (ع مص ) چشم فروخوابانیدن . (آنندراج ). چشم فروخوابانیدن و نزدیک کردن پلکها را بهم . یقال : اغضنی عنه اغضاءً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نزدیک گردانیدن پلکها رابهم و فروبستن آنها را آنچنان که چیزی را نبیند: اغصی الرجل عینه اغضاءً؛ قا...
-
اقذاء
لغتنامه دهخدا
اقذاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قِذی ̍. (از اقرب الموارد)(از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به قذی شود.
-
اقذاء
لغتنامه دهخدا
اقذاء. [ اِ ] (ع مص ) خاشاک انداختن در چشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). خاشه در چشم افکندن . (تاج المصادر بیهقی ). || خاشاک برآوردن از چشم . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ازلغات اضداد است...
-
اقذاع
لغتنامه دهخدا
اقذاع . [ اِ ] (ع مص ) دشنام دادن و بد گفتن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فحش دادن .
-
اقزاء
لغتنامه دهخدا
اقزاء. [ اَ ق ِزْ زا ] (ع اِ) ج ِ قِزّ. (ناظم الاطباء). رجوع به قز شود.
-
اقزاء
لغتنامه دهخدا
اقزاء. [ اِ ] (ع مص ) عیب ناک گردیدن سپس راستی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عیب ناک گردیدن پس از درستی . (از اقرب الموارد).
-
اقزاع
لغتنامه دهخدا
اقزاع . [ اِ ] (ع مص ) ستم کردن بر کسی در گفتار. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || از حد درگذشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
طعام دادن
لغتنامه دهخدا
طعام دادن . [ طَ دَ ] (مص مرکب ) اطعام . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ).اقضاء. ارفاف . (تاج المصادر). مید. (منتهی الارب ).