کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقصی نقطه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غرب اقصی
لغتنامه دهخدا
غرب اقصی . [ غ َ ب ِ اَ صا ] (اِخ ) در تاریخ ایران باستان آمده ، از جغرافیای سترابون صری استنباط می شود که غرب اقصی برای عالم آنروزی مملکت ایبریها (اسپانیای کنونی ) بوده ، و شرق اقصی هندوستان . در اعلام المنجد ذیل الغرب چنین آمده : غرب اسمی بود که در...
-
جامع اقصی
لغتنامه دهخدا
جامع اقصی . [ م ِ ع ِ اَ صا ] (اِخ ) مسجد بزرگ و معروف در بیت المقدس که سمت جنوب جامع القبه واقع شده است . (اعلام المنجد).
-
سوس اقصی
لغتنامه دهخدا
سوس اقصی . [ س ِ اَ صا ] (اِخ ) شهری است [ از ناحیت مغرب ] بر لب دریای اقیانوس مغربی آخرین شهر از آبادانی عالم اندر مغرب و این شهری عظیم است و ایشان را زر است بی اندازه ، و مردمانی از طبع مردمی دورتر و آنجا غریب کمتر افتد. (حدود العالم چ دانشگاه ص 10...
-
شرق اقصی
لغتنامه دهخدا
شرق اقصی . [ ش َ ق ِ اَصا ] (اِخ ) خاور دور. چین و ژاپن . بر کشورهای چین و ژاپن و جزایر همسایه ٔ آن دو کشور اطلاق شود. (یادداشت مؤلف ). قسمتی از آسیای شرقی ، شامل قسمت شرقی آسیا: سیبریه ، چین ، منچوری ، ژاپن ، هندوچین ، جزایر فیلیپین و جزایر اندونزی...
-
مسجد اقصی
لغتنامه دهخدا
مسجد اقصی . [ م َ ج ِ دِ اَ صا ] (اِخ ) مسجد الاقصی . المسجد الاقصی . اسم بیت المقدس که مسجدی است درشام . (غیاث ) (آنندراج ). جامعی است در قدس در کنار جامع عمر. (از اقرب الموارد). مسجد بیت المقدس . مزگت بیت المقدس . جامعی است بزرگ در جنوب قبةالصخرة، ...
-
مغرب اقصی
لغتنامه دهخدا
مغرب اقصی . [ م َ رِ ب ِ اَ صا ] (اِخ ) رجوع به مغرب (اِخ ) شود.
-
اسکندریه ٔ اقصی
لغتنامه دهخدا
اسکندریه ٔ اقصی . [ اِ ک َ دَ ری ی َ ی ِ اَ صا ] (اِخ ) اسکندر چون به رود تاناایس (سیحون ) رسید در کنار آن اردو زد و بعد امر کرد دور از اردوگاه دیواری بسازند. محیط دیوار شصت اِستاد (دو فرسنگ ) بود. تمام سربازان مشغول این کار گشته و برقابت یکدیگر برجِ...
-
بیت اقصی
لغتنامه دهخدا
بیت اقصی . [ ب َ / ب ِ ت ِ اَ صا ] (اِخ ) عبارت است از بیت المقدس و اقصی چه آن مسجدی است که دورتر است از اهل مکه . (از آنندراج ) (از غیاث ) : سر نافه در بیت اقصی کشیدز ناف زمین سر به اقصی کشید. نظامی .رجوع به قدس شود.
-
بلغه اﷲ أقصی مرتاده
لغتنامه دهخدا
بلغه اﷲ أقصی مرتاده . [ ب َ ل َ غ َ هُل ْ لا هَُ اَ صا م ُ دِ هَِ ] (جمله ٔ فعلی دعائی ) خدا او را به نهایت مطلوب و مرادش برساند. (فرهنگ فارسی معین ) : در غرر امثال و اشعار تازی محمد غازی الملطیوی ملکه اﷲ نواصی مراده و بلغه اقصی مرتاده متحلی گردانید...
-
جستوجو در متن
-
نائرة
لغتنامه دهخدا
نائرة. [ ءِ رَ ] (ع اِ) (از «ن ٔر» هیجان . (اقرب الموارد). || (ص ) برانگیخته شده . (منتهی الارب ). حادث گشته . منتشر شده : فتنة نائرة؛ فتنه ٔ حادث گشته و منتشر شده . (ناظم الاطباء). || گریزنده . رمنده . (غیاث ) (آنندراج ). || (در اصطلاح عروض ) حرف نا...
-
ابوریحان
لغتنامه دهخدا
ابوریحان . [ اَ رَ ] (اِخ ) بیرونی . محمدبن احمد خوارزمی بیرونی . از اجله ٔ مهندسین و بزرگان علوم ریاضی . او یکی از نوادر دُهاةِ اعصار و نمونه ٔ کامل ذکاء و فطنت و شدت عمل ایرانی است . مولد او در بیرون خوارزم بوده و چنانکه یاقوت در معجم الادبا آرد بی...
-
مکان
لغتنامه دهخدا
مکان . [ م َ ] (ع اِ) جای . (ترجمان القرآن ). جایگاه . ج ، امکنة. (مهذب الاسماء). جایگاه . جای . مکانة. ج ، امکنة و اماکن . (منتهی الارب ). جای بودن . صیغه ٔ اسم ظرف است مشتق از کَون که به معنی بودن است و به معنی مطلق جا مستعمل . (غیاث ). موضع بودن چ...
-
مزید
لغتنامه دهخدا
مزید. [ م َ ] (ع اِمص ) افزونی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زیادتی و افزونی . (آنندراج ) (غیاث ) : لهم مایشاؤن فیها و لدینا مزید. (قرآن 35/50)؛ مر ایشان راست آنچه خواهند در آن و نزد ماست زیادتی و افزونی . و آن پادشاه رحمه اﷲ از ملوک آل سامان به ...
-
طاق بستان
لغتنامه دهخدا
طاق بستان . [ ق ِ ب ُ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه سنندج و کرمانشاهان بین گاوبنده و کرمانشاهان ، در 143000 گزی سنندج و 7500 گزی کرمانشاهان . در این محل قریب به سی چهل خانوار سکونت دارند، طاقها و حجاریهای زمان ساسانیان در کنار آبادی سر راه کردستان واقع ...