کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقران
لغتنامه دهخدا
اقران . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قَرَن . (اقرب الموارد). رجوع به قرن شود. || ج ِ قِرن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی کفو و همتا. همسران و نزدیکان و همسایگان . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). ج ِ قِرن ، بمعنی کفو و همتا : سزا بود که بر ...
-
اقران
لغتنامه دهخدا
اقران . [ اِ ] (ع مص ) توانستن . (ترجمان القرآن ). توانستن کاری را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طاقت چیزی داشتن .(تاج المصادر بیهقی ). توانا گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نتوانستن و سست شدن ، از اضداد است . (منته...
-
واژههای همآوا
-
عقران
لغتنامه دهخدا
عقران . [ ع ُ ] (اِخ ) از اعلام است . (از منتهی الارب ).
-
اغران
لغتنامه دهخدا
اغران . [ اَ غ َرْ را ] (اِخ ) دو کوه است در راه مکه . (منتهی الارب ). شارح تاج العروس آرد: الصواب جبلان من جبال الرمل المعترض بطریق مکة. (تاج العروس ). تثنیه اغر و آن نام دو کوه است از جبال رمل . (از معجم البلدان ):و قد قطعنا الرمل غیر جبلین جبلی زر...
-
اغران
لغتنامه دهخدا
اغران .[ اَ ] (ع اِ) ج ِ غَرَن ، مرغی است . عقاب یا مرغی است شبیه عقاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).ج ِ غرن ، که نام غراب نر یا عقاب نر یا عقاعق نر یا سرطان است . (از اقرب الموارد). و رجوع به غرن شود.
-
جستوجو در متن
-
تبزیز
لغتنامه دهخدا
تبزیز. [ ت َ ] (ع مص ) برون آوردن . || از اقران خویش درگذشتن بفضل . (دستورالاخوان ).
-
صراعة
لغتنامه دهخدا
صراعة. [ ص ُرْ را ع َ ] (ع اِ) آنکه همه ٔ اقران خود را اندازد. (منتهی الارب ).
-
صریع
لغتنامه دهخدا
صریع. [ ص ِرْ ری ] (ع ص ) نیک اندازنده . || آنکه همه ٔ اقران خود را اندازد. (منتهی الارب ).
-
مجعب
لغتنامه دهخدا
مجعب . [ م ِ ع َ ] (ع ص ) کشتی گیری که همه ٔ اقران خود را اندازد و کسی بر او غالب نباشد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
اثر
لغتنامه دهخدا
اثر. [ اَ ث ِ/ ث ُ ] (ع ص ) آنکه خود را بر اقران برگزیدن خواهد به صفات نیکو. آنکه گزیند چیزهای خوب را برای خود، نه برای یاران .
-
بداعة
لغتنامه دهخدا
بداعة. [ ب َ ع َ ] (ع مص ) درگذشتن از اقران در علم و شرف و شجاعت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
عدیم المثل
لغتنامه دهخدا
عدیم المثل . [ ع َ مُل ْ م ِ ] (ع ص مرکب ) بی نظیر. بی مانند. عدیم المثال . عدیم النظیر : به باب ظلم شدم در جهان عدیم المثل شدم عدیم من و ظلم من نگشت عدیم . سوزنی .حکیم بود ز اقران خود عدیم المثل چو مثل خویش ز اقران خویش گشت عدیم .سوزنی .
-
افضل ترکه
لغتنامه دهخدا
افضل ترکه . [ اَ ض َ ل ِ ت ُ ک َ ] (اِخ ) خواجه ... از شعرا بود و بر اقران و امثال برتری داشت . رجوع به مجمعالخواص ص 43 و روضات الجنات و فهرست آن شود.