کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقحاح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقحاح
لغتنامه دهخدا
اقحاح . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قُح ّ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). محض و خالص و بی آمیغ. گویند: رجل قح و عربی قح و عربیة قحة و اعراب اقحاح و عبد قح ؛ ای محض خالص . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قح شود.
-
جستوجو در متن
-
قح
لغتنامه دهخدا
قح . [ ق ُح ح ] (ع ص ) خالص . ساده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): عربی قح ؛ مرد عربی محض . عبد قح ؛بنده و برده ٔ محض که پدر و مادر او هر دو بنده باشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بطیخ قح ؛ خربزه ٔ پرمغز نارسیده . (منتهی الارب ) (آ...