کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقتطاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقتطاع
لغتنامه دهخدا
اقتطاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پاره ای از چیزی جدا کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پاره ای از چیزی واکردن . (تاج المصادر بیهقی ). پاره ای از چیزی بدر کردن . (آنندراج ). || پاره ای از مال کسی گرفتن . یقال : اقتطعت قطیعاً من غنم فلان . (منتهی الارب ...
-
واژههای همآوا
-
اغتطاء
لغتنامه دهخدا
اغتطاء. [ اِ ت ِ (ع مص ) پوشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).پنهان کردن : اغتطی اغتطاءً؛ استتر. (از اقرب الموارد). تَغَطّی . (اقرب الموارد). و رجوع به تغطی شود.
-
جستوجو در متن
-
مقتطع
لغتنامه دهخدا
مقتطع. [ م ُ ت َ طِ ] (ع ص ) پاره از چیزی جدا کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پاره ای از مال کسی گیرنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اقتطاع شود.
-
اخترام
لغتنامه دهخدا
اخترام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اقتطاع . (زوزنی ). استیصال . بریدن . || نزار کردن . || اخترام منیّه کسی را؛ گرفتن مرگ او را. || ز بیخ برکندن ِ مرگ قومی را. از بن برکندن . || مردن . || ربودن .
-
اختزال
لغتنامه دهخدا
اختزال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تنها و منفرد بودن . || انداختن . || بریدن . اقتطاع . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پاره ای از چیزی بریدن . پاره کردن . || بریده شدن . انقطاع . || انفراد. انفراد برأی . || حذف . || از میان بردن : هرآنچه در ایام هرج و مرج ...
-
واکردن
لغتنامه دهخدا
واکردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گشادن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). گشودن . (ناظم الاطباء). باز کردن . چیز بسته را گشودن : برخیز و در سرای دربندبنشین و قبای بسته واکن . سعدی .نقاب گل کشید و زلف سنبل گره بند قبای غنچه وا کرد. حافظ.گیپاپزان که صبح سر کله...
-
حذف
لغتنامه دهخدا
حذف . [ ح َ ] (ع مص ) بیفکندن . افکندن . (دهار) (دستوراللغة). انداختن . (از منتهی الارب ). انداختن و افکندن چیزی را. || حذف از ذنب فرس ؛ گرفتن موی از دم اسپ و برکندن از آن . (از منتهی الارب ). || بریدن . (زوزنی ). پاره ای از سر و جز آن بریدن . پاره ا...