کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقتباس 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پنج سفر موسی
لغتنامه دهخدا
پنج سفر موسی . [ پ َ س ِ رِ ] (اِخ ) کتاب های پنجگانه ای است که در اول مجلد عهد عتیق واقع است و این قسم از کتاب مقدس را در2 تو 34:14 «کتاب توراة خداوند که بواسطه ٔ موسی نازل شد» نامیده است و در کتاب 2 تو 17:9 «کتاب توراة خداوند». خوانده شده و در2 پاد...
-
کورول
لغتنامه دهخدا
کورول . (اِ) کرسی یا صندلی قضات درجه اول روم و به قول تیت لیو مورخ رومی ، علامت سلطنت بود و رومیها آن را از مردم اتروسک اقتباس کرده بودند. (از ایران باستان ج 3 ص 2451). رجوع به کورولیس شود.
-
زیادآبادی
لغتنامه دهخدا
زیادآبادی . (اِخ ) علی بن محمد الزیادآبادی . او از زیادآباد سرناحیت بوده است و به علمای بزرگ اختلاف داشته است و علمای بزرگ از مصابیح علوم او اقتباس کرده . (تاریخ بیهق چ بهمنیار ص 144).
-
شاررن
لغتنامه دهخدا
شاررن . [رُ ] (اِخ ) پیر. دانشمندعلم الاخلاق فرانسوی متولد در شهر پاریس (1541 - 1603م .). وی وکیل دعاوی و عضو کانون وکلا بود. در اثر خود موسوم به «رساله ٔ عقل » تتبعات مونتنی را بوجه ناهنجاری اقتباس نموده است .
-
محب الیونان
لغتنامه دهخدا
محب الیونان . [ م ُ ح ِب ْ بُل ْ ] (اِخ ) لقب حارث سوم از نبطیان جنوب شرقی اردن . وی ضرب سکه را از یونانیان اقتباس کرده است . (از النقودالعربیه ص 88، 89).
-
پالاپرا
لغتنامه دهخدا
پالاپرا. (اِخ ) (ژان ...) نویسنده ٔ فرانسوی . مولد بسال 1650م . / 1059 هَ . ق . در تولوز و وفات در سنه ٔ 1721م . / 1133 هَ . ق . وی با برویس در نوشتن نمایشنامه ٔ ژکان و اقتباس از مطایبه ٔ خواجه پاتلن انبازی کرد.
-
بر راه
لغتنامه دهخدا
بر راه . [ ب َ ] (حرف اضافه + اسم )(از: بر + راه ) براه . در راه . در طریق : از شیر و گوزن و گرگ و روباه لشکرگاهی کشیده بر راه . نظامی (لیلی و مجنون ص 167).- بر راه کسی رفتن ؛ اقتباس . (تاج المصادر بیهقی ).- || پیروی از کسی کردن . روش و راه کسی را د...
-
استفادة
لغتنامه دهخدا
استفادة. [ اِ ت ِ دَ ] (ع مص ) استفادت . فایده گرفتن . (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج المصادربیهقی ). فائده بردن : تا حکماء آنرا برای استفادت مطالعه کنند. (کلیله و دمنه ). تا بر خوانندگان استفادت و اقتباس آسانتر باشد. (کلیله و دمنه ).- استفاده کردن ؛ ...
-
سخن شناس
لغتنامه دهخدا
سخن شناس . [ س ُ خ َ ش ِ ] (نف مرکب ) شناسنده ٔ سخن . سخندان . سخن سنج . ادیب : سخن شناسان بر جود او شدید یقین کجا یقین بود آنجا بکار نیست گمان . فرخی .دانی که من آن سخن شناسم کَابیات نو از کهن شناسم . نظامی .چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس...
-
دونگی
لغتنامه دهخدا
دونگی . (اِخ ) دومین پادشاه از سلسله ٔ پادشاهان محلی که در شهر اور بین النهرین در حدود 2450 ق . م . برقرار شده بود. این پادشاه استعمال تیر و کمان رااز سامی ها اقتباس کرد و از این جهت لشکر او قوی گردید و به فتوحاتی نایل شد. (ایران باستان ج 1 ص 117).
-
قاسم نوربخش
لغتنامه دهخدا
قاسم نوربخش . [ س ِ م ِ ب َ ] (اِخ ) ابن سیدمحمد، معروف به شاه قاسم . یکی از بزرگان و مشایخ است . شاهزاده محمد سلطان مشهور به کیچیک میرزا از محضرفیضش اقتباس انوار سعادت میکرد. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 174) (ترجمه ٔ مجالس النفائس چ بانک ملی ص 96).
-
لاتیأس
لغتنامه دهخدا
لاتیأس . [ ت َ ءَ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) نومید مشو. اقتباس از آیه ٔ لاتیأسوا من روح اﷲ. (قرآن 87/12)؛ نومید از رحمت خدا مشوید : آن در مجلس بر آن که لاتیأس وین در میدان بر این که لاتأمن .مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص 392)
-
چوچوله بهم زن
لغتنامه دهخدا
چوچوله بهم زن . [ ل َ /ل ِ ب ِ هََ زَ ] (نف مرکب ) خانم باز. متمایل به معاشرت و خفت و خیز با زنان بدکاره و این ترکیب از تصنیفی در همین زمینه اقتباس شده است که گوید : علی چینی بندزنم من چوچوله بهم زنم من .(فرهنگ لغات عامیانه تألیف سیدمحمدعلی جمال زاد...
-
گیحون
لغتنامه دهخدا
گیحون . [ گ َ ] (اِخ ) تحریری از جیحون باشد. مؤلف سرزمینهای خلافت شرقی نویسد: معلوم نیست اعراب اسم جیحون و سیحون را از کجا گرفته اندولی دور نیست از یهودیان اقتباس کرده باشند زیرا درکتاب تکوین تورات (2:11، 13) دو کلمه به نام گیجون و پیسون وارد شده اس...
-
ترسانة
لغتنامه دهخدا
ترسانة. [ ت َ ن َ ] (معرب ، اِ) معرب دارسنا ی ایتالیایی است که آن هم از دارالصناعة گرفته شده است . (دزی ج 1 ص 145). ترسخانة. مستودع الذخائر و ادوات الحرب . (المنجد). معمل المراکب (دخیلة). (المنجد). جرجی زیدان آرد: دارالصناعة آنرا گویند که ما امروز تر...