کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقتاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقتاب
لغتنامه دهخدا
اقتاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قِتْب . (منتهی الارب ). || پالان و پالان خرد. رجوع به قتب شود.
-
اقتاب
لغتنامه دهخدا
اقتاب . [ اِ ] (ع مص ) بر پشت شتر قتب نهادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پالان بر اشتر نهادن . (المصادر زوزنی ). پالان بر شتر بستن . (تاج المصادر بیهقی ). || سوگند غلیظ و درشت خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
اقطاب
لغتنامه دهخدا
اقطاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قُطب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به قطب شود.
-
اقطاب
لغتنامه دهخدا
اقطاب . [ اِ ] (ع مص ) درآمیختن شراب را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آمیختن شراب . (تاج المصادر بیهقی ). || گرد آمدن قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
قتبة
لغتنامه دهخدا
قتبة. [ ق ِ ب َ ] (ع اِ) روده . (منتهی الارب ). ج ، اقتاب . (اقرب الموارد از اصمعی ). رجوع به قتب شود.
-
مقتب
لغتنامه دهخدا
مقتب . [ م ُ ت ِ ] (ع ص ) بر پشت شتر قتب نهنده ، و قِتب خویگیر را گویند که زیر پالان بر پشت شتر نهند. (آنندراج ). آنکه پالان بر پشت شتر می نهد. (ناظم الاطباء). و رجوع به اِقتاب شود. || آنکه سوگند غلیظ می خورد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع...
-
قتب
لغتنامه دهخدا
قتب . [ ق َ ت َ ] (ع اِ) پالان . (ناظم الاطباء). اکاف . و گویند: قَتَب از قِتب بیشتر استعمال میشود. (از اقرب الموارد). پالان خرد به اندازه ٔ کوهان شتر. ج ، اقتاب . (از اقرب الموارد).
-
قتب
لغتنامه دهخدا
قتب . [ ق ِ ] (ع اِ) روده . || ساز و ساخت آبکش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || هرچه گرد باشد از شکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خوی گیر که زیر پالان بر پشت ستور نهند. || خوی گیر خرد بقدر کوهان شتر. || پالان . || پالان خرد. ج ، اقتاب . (منتهی ...
-
درشت
لغتنامه دهخدا
درشت . [دُ رُ ] (ص ) زبر. زمخت . خشن . مقابل نرم و لین . اخرش . (تاج المصادر بیهقی ). اخشب . اِرْزَب ّ. (منتهی الارب ). اقض . (تاج المصادر بیهقی ). اقود. اکتل . (منتهی الارب ). ثقنة. (دهار). جادس .جاسی ٔ. جحنش . جرعب . جشیب . جلحمد. جِلَّوذ. خَشِب . ...