کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقبال عمومی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کلاته اقبال
لغتنامه دهخدا
کلاته اقبال . [ ک َ ت َ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اردوغش بخش قدمگاه شهرستان نیشابورو 266 تن سکنه دارد. محلی کوهستانی و معتدل است . آب آنجا از قنات و محصول آن غلات ، بنشن ، و شغل مردم زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
عباس اقبال
لغتنامه دهخدا
عباس اقبال . [ ع َب ْ با س ِ اِ ] (اِخ ) رجوع به اقبال ... شود.
-
اقبال مند
لغتنامه دهخدا
اقبال مند. [ اِ م َ ] (ص مرکب ) صاحب اقبال . (ناظم الاطباء). بختیار.
-
خوش اقبال
لغتنامه دهخدا
خوش اقبال . [ خوَش ْ / خُش ْ اِ ] (ص مرکب ) سعید. خوشبخت . خوش طالع. خوش نقش . نیک اختر.
-
باغ اقبال آباد
لغتنامه دهخدا
باغ اقبال آباد. [ ] (اِخ ) از طسوج و ناحیه ٔ رودآیان . (تاریخ قم ص 113).
-
باغ اقبال آباد
لغتنامه دهخدا
باغ اقبال آباد. [ غ ِ اِ ] (اِخ ) باغی بوده است بحدود شیراز، صاحب روضة الصفا گوید:[ در سال 776 هَ . ق . شاه شجاع ] از شیراز بیرون آمده در باغ اقبال آباد نزول فرموده بود و میخواست که بجانب کرمان نهضت فرماید، در این اثنا سر پر نخوت پهلوان اسد را آوردند...
-
جستوجو در متن
-
بنوحسنویه
لغتنامه دهخدا
بنوحسنویه . [ ب َ ح َ ی َ ] (اِخ ) رجوع به آل حسنویه و تاریخ عمومی اقبال شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سام غوری غیاث الدین ابوالفتح . رجوع به غیاث الدین (سلطان ...) غوری و غوریان و تاریخ عمومی مرحوم عباس اقبال شود.
-
شهرستان
لغتنامه دهخدا
شهرستان . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) نام دیگر شهر کاث یا کات مرکز ناحیه ٔ خوارزم در ساحل راست جیحون برابر اورگنج یا جرجانیه یا گرگانج . (تاریخ عمومی اقبال چ خیام ص 259).
-
شهنشاه
لغتنامه دهخدا
شهنشاه . [ ش َ هََ ] (اِخ ) لقب عضدالدوله ٔ دیلمی است . خلیفه ٔ عباسی عضدالدوله را به لقب ملک که آنرا بفارسی در آن ایام شهنشاه میگفتند ملقب ساخته بود. (تاریخ عمومی اقبال ص 167).
-
محمدعلیخان
لغتنامه دهخدا
محمدعلیخان . [ م ُ ح َم ْ م َ ع َ ] (اِخ ) فرزند کریم خان زند و داماد زکی خان چهارمین از سلاطین زندیه (1193هَ . ق .) (تاریخ عمومی عباس اقبال آشتیانی ص 748).
-
خوارزمشاهیه
لغتنامه دهخدا
خوارزمشاهیه . [ خوا / خا رَ هی ی َ ] (اِخ ) نام دیگر سلسله ٔ خوارزمشاهیان . رجوع به تتمه ٔ صوان الحکمه ص 206 و تاریخ عمومی عباس اقبال و چهارمقاله ٔ عروضی شود.
-
موسی
لغتنامه دهخدا
موسی . [ سا ] (اِخ ) نواده ٔ بایدوخان (694 هَ . ق .) و یازدهمین از ایلخانان ایران است که پس از ارپاگاون به سلطنت رسیده و از شوال تا 14 ذی الحجه سال 736 هَ . ق . سلطنت کرده است . رجوع به تاریخ عمومی ایران از مرحوم عباس اقبال و نیز رجوع به موسی خان شود...
-
محمود
لغتنامه دهخدا
محمود. [ م َ ] (اِخ ) سلطانشاه بن ایل ارسلان ، ملقب به جلال الدین . پنجمین از سلسله ٔ خوارزمشاهیان . (از رجب 567 تا ربیعالاخر 568)، متوفی در 589 هَ . ق . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 161) (تاریخ عمومی اقبال ص 396).