کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افواه الطیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افواه الطیب
لغتنامه دهخدا
افواه الطیب . [ اَف ْ هُطْ طی ] (ع اِ مرکب ) کمکام را گویند. کذا فی زفان گویا. و فی الصراح بوی افزارهای خوشبو. (مؤید الفضلاء). کمکام . ضِرْو. (یادداشت مؤلف ). شلم درخت ضرو.
-
جستوجو در متن
-
کمکام
لغتنامه دهخدا
کمکام . [ ک َ ] (اِ) دارویی است که آن را به عربی افواه الطیب و ضرو خوانند و آن نوعی از درخت بلوط است و در کوهستان یمن بسیار می باشد و صمغ آن را صمغ الکمکام خوانند و بعضی گویند پوست بیخ آن درخت و بعضی دیگر گویند کمکام صمغ آن درخت است . (برهان ) (آنندر...
-
ضرو
لغتنامه دهخدا
ضرو. [ ض ِرْوْ ] (ع اِ) بچه ٔ دونده ٔ سگ . (منتهی الارب ). || سگ صید. (مهذب الاسماء). سگ شکاری . (فهرست مخزن الادویه ). || اندک از جذام که خوره باشد. (منتهی الارب ). || بن (در این معنی بفتح اول نیز آید). (منتهی الارب ). ج ، اضراء. کمکام یا صمغ آن . (...
-
ابوالعلاء
لغتنامه دهخدا
ابوالعلاء. [ اَ ب ُ ل ع َ ] (اِخ ) معرّی . احمدبن عبداﷲبن سلیمان بن محمدبن سلیمان بن احمدبن سلیمان بن داود المطهربن زیادبن ربیعةبن الحارث بن ربیعه ٔ تنوخی معری . شاعر لغوی . وی در فنون ادب استاد بود و نحو و لغت را در معره از پدر خویش و به حلب از محمد...