کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افهم
لغتنامه دهخدا
افهم . [ اَ هََ ] (ع ن تف ) داناتر. بافهم تر.(ناظم الاطباء). مفهوم تر. (یادداشت مؤلف ) : و هو [ ای الدب ] من افهم الحیوان . (ابن البیطار).
-
جستوجو در متن
-
اوعی
لغتنامه دهخدا
اوعی . [ اَ عا ] (ع ن تف ) جای دارتر. گنجایش دارتر. || دریابنده تر. احفظ. افهم .
-
استفهام
لغتنامه دهخدا
استفهام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فهمیدن خواستن . (منتهی الارب ). مفهوم خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). مفهوم درخواستن . (زوزنی ). فهمیدگی چیزی خواستن . (غیاث ). دانستن خواستن . دریافتن خواستن . || مفهوم کردن . (زوزنی ). || پرسش . سؤال کردن . پرسیدن : بهر...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن میمون التمیمی الموصلی . مکنی به ابی محمد، و هرگاه که رشید استخفاف او خواستی وی را با کنیت ابوصفوان خواندی . مقام او در علم و ادب وشعر چنانست که ذکر آنهمه موجب اطاله ٔ کلام گردد، و آن بر واقفان اخبار و متتبعان آثار ...