کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افلنجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افلنجه
لغتنامه دهخدا
افلنجه . [ اِ ل ُ ج َ / ج ِ ] (اِ) دانه ٔ ریز معطری شبیه به خردل . (ناظم الاطباء). فلنجه . تخمی است مانند خردل و بیشتر در عطر استعمال می کنند و چون به دست بمالند بوی سیب دهد. رجوع به اختیارات بدیعی و فهرست مخزن الادویة ذیل فلنجه شود.
-
جستوجو در متن
-
فرایطانی
لغتنامه دهخدا
فرایطانی . [ ] (اِ) افلنجه است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
فلنجه
لغتنامه دهخدا
فلنجه . [ ف َ ل َ ج َ / ج ِ ] (اِ) افلنجه ، و آن تخمی باشد مانند خردل لیکن بسیار سرخ است . نیکوترین وی آن بود که چون در دست بمالند بوی سیب کند. و در عطریات به کار برند. (برهان ). یکی از گونه های کبابه است که دانه اش سرخ رنگ و معطر میباشد. دانه های آن...