کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افلاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افلاس
لغتنامه دهخدا
افلاس . [ اِ ] (ع مص ) بی چیز شدن ، گویی درمهای او پشیز گشته یا بجایی رسیدن که گویند فلسی ندارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بی چیز شدن یعنی بجایی رسیدن که گویند فلسی ندارد. بدانکه در این لفظ خاصیت باب افعال سلب مأخذ است . (آنندراج ) (غیاث اللغات...
-
واژههای مشابه
-
افلاس خانه
لغتنامه دهخدا
افلاس خانه . [ اِ ن َ/ ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ افلاس و بی چیزی : اندر افلاسخانه ٔ گیتی کیمیای امان نخواهی یافت .خاقانی .
-
افلاس خر
لغتنامه دهخدا
افلاس خر. [ اِ خ َ ] (نف مرکب ) خریدار افلاس : افلاس خران جان فروشیم خزپاره کن و پلاس پوشیم .نظامی .
-
افلاس نامه
لغتنامه دهخدا
افلاس نامه . [ اِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ای که در آن گروهی از معتبرین بی چیز شدن و ورشکست شدن شخصی را بنویسند و شهادت دهند. (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
افلاص
لغتنامه دهخدا
افلاص . [ اِ ](ع مص ) رهایی یافتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
لاتی
لغتنامه دهخدا
لاتی . (حامص ) اِفلاس . فقر. بی چیزی سخت . بی چیزی تمام .
-
ورشکست شدن
لغتنامه دهخدا
ورشکست شدن . [ وَ ش ِ ک َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مفلس شدن . افلاس پیدا کردن . به افلاس دچار گشتن . ورشکستن . نادار و پریشان گشتن .
-
تفلیس
لغتنامه دهخدا
تفلیس . [ ت َ ] (ع مص ) مفلس خواندن . (زوزنی ). به افلاس منسوب کردن و حکم نمودن قاضی بر افلاس کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ورشکستگی
لغتنامه دهخدا
ورشکستگی . [ وَ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) افلاس . پریشانی و ناداری . (ناظم الاطباء).
-
دیوالی
لغتنامه دهخدا
دیوالی . [دی ] (حامص ) افلاس و بی چیزی . (ناظم الاطباء). || (اِ) نام جشنی مر هندوان را. (ناظم الاطباء).
-
بلی
لغتنامه دهخدا
بلی . [ ب ُل ْ لا ] (ع اِ) توانگری بعد افلاس . (منتهی الارب ). غِنی ̍ پس از فقر. (از اقرب الموارد).
-
نادیدگی
لغتنامه دهخدا
نادیدگی . [ دی دَ / دِ ] (حامص مرکب ) افلاس . احتیاج . (آنندراج ). مفلسی . پریشانی . بی چیزی . افلاس . (ناظم الاطباء). || نادیده بودن . ندیده بودن . نوکیسگی . تازه به عرصه رسیدگی . جانگرفتگی . گدا چشمی . حریصی . گداطبعی . ندیدگی : این گداچشمی و این ن...