کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خط افق
لغتنامه دهخدا
خط افق . [ خ َطْ طِ اُ ف ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دایره ٔ افق . (آنندراج ). رجوع به افق در این لغت نامه شود : برنگ خط افق تا زمین شود یکسان اگر شکوه تو گردد بچرخ سایه فکن .تأثیر (از آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
عفق
لغتنامه دهخدا
عفق . [ ع َ ] (ع مص ) غائب گردیدن بر سر خود سپس آن بازآمدن . (از منتهی الارب ). غایب شدن . (از اقرب الموارد). || بسیار زدن کسی را به تازیانه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).به تازیانه زدن . (تاج المصادر بیهقی ). || عصا زدن . (تاج المصادر بیهقی ...
-
عفق
لغتنامه دهخدا
عفق . [ ع َ ف َ ] (ع اِمص ) آمد و شد شتران بر آبخور. (منتهی الارب ).
-
عفق
لغتنامه دهخدا
عفق . [ ع ُف ُ ] (ع اِ) مگس . (منتهی الارب ). || گرگهایی که نمی خوابند و نمی خوابانند. (از اقرب الموارد).
-
آفق
لغتنامه دهخدا
آفق . [ ف َ ] (ع ص ) نامختون .
-
آفق
لغتنامه دهخدا
آفق . [ ف ِ ] (ع ص ) مرد بزرگوار. (مهذب الاسماء). آنکه در کرم به نهایت رسیده باشد. بغایت کریم .
-
جستوجو در متن
-
افاق
لغتنامه دهخدا
افاق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اَفَق ، یعنی روی راه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به افق و افق الطرایق شود.
-
تأفق
لغتنامه دهخدا
تأفق . [ ت َ ءَف ْ ف ُ ] (ع مص ) آمدن از افق . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء): تأفق بنا؛ اتانا من افق ؛ جأنا من افق ؛ آمد ما را از افق .
-
عاصب
لغتنامه دهخدا
عاصب . [ ص ِ ] (ع ص ) سخت گرسنه که از شدت آن سنگ بر کمر بسته باشد. || افق عاصب ؛ افق سرخ غبارناک . (منتهی الارب ).
-
غبارناک
لغتنامه دهخدا
غبارناک .[ غ ُ ] (ص مرکب ) دارای غبار. غبارآلوده : افق غاصب ؛ افق غبارناک . (منتهی الارب ). کمه َالنهار؛ غبارناک گردید روز و فروپوشید گرد آفتاب آن را. (منتهی الارب ).
-
مقنطرات
لغتنامه دهخدا
مقنطرات . [ م ُ ق َ طَ ] (ع ص ، اِ) دایره های متوازی با سطح افق . (از ناظم الاطباء). دایره هااند موازی مر افق را، اگر زبر افق باشند سوی سمت الرأس مقنطرات ارتفاع خوانند. و اگر زیر افق باشند سوی سمت الرأس به برابری پای مقنطرات انحطاط خوانند. (التفهیم...
-
مقنطرة
لغتنامه دهخدا
مقنطرة. [ م ُ ق َ طَ رَ] (ع ص ) برهم نهاده . (مهذب الاسماء). خواسته ٔ بسیار.(دهار). مُضَعَّفَه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- قناطیر مقنطرة ؛ مبالغه است یعنی کامله ، نظیر بدرة مبدرة و الف مؤلفة. (اقرب الموارد). مالهای بسیار برهم نهاده . (یادداشت به...
-
بیوت
لغتنامه دهخدا
بیوت . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بَیْت . (منتهی الارب ). خانه ها. رجوع به بیت شود. || (اصطلاح نجوم )دوازده قسمت فرضی منطقةالبروج که ابتدا از طالع در خلاف جهت حرکت یومی شمرده میشوند. (خانه ٔ اول ، خانه ٔ دوم ، ... خانه ٔ دوازدهم )، و در علم احکام نجوم اهمیت ...
-
آفقه
لغتنامه دهخدا
آفقه . [ ف ِ ق َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث آفق . || ج ِ افیق . پوستهای دباغی شده . پوستهای نیم پیراسته .