کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افغان کنان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افغان کنان
لغتنامه دهخدا
افغان کنان . [ اَ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) فریادکنان . در حال ناله و زاری : چون چنگ خود نوحه کنان مانند دف بر رخ زنان وز نای حلق افغان کنان بانگ رباب انداخته .خاقانی .
-
واژههای مشابه
-
حصار افغان
لغتنامه دهخدا
حصار افغان . [ ح َ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. 11هزارگزی شمال مشهد، سر راه مالرو عمومی مشهد به شوراب . جلگه ، معتدل . سکنه 144 تن ، شیعه ٔ فارسی زبان . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت ، مالداری . ر...
-
قلعه افغان
لغتنامه دهخدا
قلعه افغان . [ ق َ ع َ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانمیرزا بخش لردگان شهرستان شهرکرد، واقع در 20 هزارگزی خاور لردگان و 6 هزارگزی راه عمومی لردگان سل کره موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 223 تن ، آب آن از چشمه و رودخانه ٔ محلی...
-
محمود افغان
لغتنامه دهخدا
محمود افغان . [ م َ دِ اَ ] (اِخ ) پسر میرویس . رئیس طایفه ٔ غلجائی است . پس از مرگ پدر و قتل عم خود عبداﷲ وی افغانان ایرانی را در 1120 مغلوب کرد و سردار ایشان اسداﷲخان را کشت و این عمل را در چشم درباریان اصفهان خدمتگزاری جلوه داد. محمود در 1124 قصد ...
-
باکور افغان
لغتنامه دهخدا
باکور افغان . [ اَ ] (اِخ ) نام امیری که ازطرف شاه شجاع مظفری به کرمان اعزام شده است . در تاریخ وزیری آمده است : شاه شجاع سلطان شبلی پسر خود را بحکمرانی کرمان فرستاد... و دولتشاه و ملک محمد نام را که هردو از اقارب خواجه قوام الدین محمد بودند....به پی...
-
افغان برآوردن
لغتنامه دهخدا
افغان برآوردن . [ اَ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) ناله کردن . زاری کردن . فغان سردادن : کزان پیش کافغان برآرد خروس برآید زلشکرگه آواز کوس . نظامی .برآورد افغان که سلطان بمردجهان مانده نام پسندیده برد. سعدی .رجوع به افغان شود.
-
افغان برداشتن
لغتنامه دهخدا
افغان برداشتن . [ اَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) ناله کردن . زاری کردن . بانگ برآوردن بزاری . و رجوع به افغان شود.
-
افغان برکشیدن
لغتنامه دهخدا
افغان برکشیدن . [ اَ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) فریاد کردن . افغان برداشتن . ضجه کشیدن . ناله کردن . و رجوع به افغان شود.
-
افغان کردن
لغتنامه دهخدا
افغان کردن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ای خدایا گفتن به استغاثه . زاری کردن . ناله کردن : بانگ بردارند و بخروشند بر امید خوردچون حدیث جو کنی بیشک خران افغان کنند. ناصرخسرو.مطرب همی افغان کند که می خورای شاه که این جشن خسروان است . ناصرخسرو.گر عیب من ز...
-
افغان شال
لغتنامه دهخدا
افغان شال . [ ] (اِخ ) نام محلی است در غزنی که در تاریخ بیهقی ذکر آن مکرر آمده است . و قبر سبکتکین بدانجا بوده : اولیا و حشم و بزرگان همراه وی به افغان شال درآمد و بتربت امیرعادل سبکتکین فرود آمد. (تاریخ بیهقی ص 257). رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 433...
-
برج افغان
لغتنامه دهخدا
برج افغان . [ ب ُ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل . سکنه ٔ آن 602 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
تاج خان افغان
لغتنامه دهخدا
تاج خان افغان . [ ن ِ اَ ] (اِخ ) مؤلف تاریخ شاهی آرد:... تاج خان افغان که از جانب سلطان ابراهیم لودی حاکم چنار بود زنی داشت لادملک نام که مصور قضاچون او صورتی زیبا بر تخته ٔ هستی نکشیده بود... تاج خان بدو میل خاطر بغایت داشت و تمام خزانه و اموال بد...
-
خانچی خان افغان
لغتنامه دهخدا
خانچی خان افغان . [ چی ن ِ اَ ] (اِخ ) نام یکی از سرداران آزادخان رقیب کریمخان زند است . آزادخان در سال 1168 هَ . ق . گیلان را متصرف شد و عبدالعلی خان عرب میش مست و خانچی خان افغان را با جمعیتی بمحال رودسر فرستاد که در آن مرز سنگربندی کرده و از هجوم ...