کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افعوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افعوان
لغتنامه دهخدا
افعوان . [ اَ ع َ ] (اِ) در فارسی جمع افعی بمعنی ماران بکار رفته شاید که در بیت زیر به این معنی باشد : اگر دیده ٔ او شکوفه است زودشود کفته چون دیده ٔ افعوان .مسعودسعد.
-
افعوان
لغتنامه دهخدا
افعوان . [ اُ ع ُ ] (ع اِ) اژدهای نر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). افعی نر. (بحر الجواهر). صاحب مؤید الفضلاء گوید: در قنیه بمعنی اژدهای نر، و در تاج ، مار نرینه ٔ باریک پهن سر آمده است . (مؤید الفضلاء).نوعی از مار خبیث . (منتهی الارب ) (ناظم الاط...
-
جستوجو در متن
-
کفتن
لغتنامه دهخدا
کفتن . [ ک َ ت َ ] (مص ) ازهم باز شدن . (برهان ). شکافته شدن و جدا شدن و از هم بازشدن . (ناظم الاطباء). از هم باز شدن . شکافته شدن .(فرهنگ فارسی معین ). کافته شدن . شکافتن . ترکیدن . غاچ خوردن . ترک برداشتن . (یادداشت مؤلف ) : چو زد تیغ بر فرق آن نا...
-
ازرقی
لغتنامه دهخدا
ازرقی . [ اَ رَ ] (اِخ ) هروی ابوبکر زین الدین بن اسماعیل الورّاق الازرقی الهروی . پدر وی اسماعیل ورّاق معاصر فردوسی بود و فردوسی هنگام فرار از سلطان محمود غزنوی چون بهرات رسیدبخانه ٔ او نزول کرد و مدت ششماه در منزل او متواری بود. از بعض ابیات او معل...