کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افصح القبایل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افصح القبایل
لغتنامه دهخدا
افصح القبایل . [ اَ ص َ حُل ْق َ ی ِ ] (ع اِ مرکب ) فصیح ترین قبیله ها : ای قایم افصح القبایل یک زخمی اوضح الدلایل .نظامی .
-
واژههای مشابه
-
افصح الدین
لغتنامه دهخدا
افصح الدین . [ اَ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) او راست : شرح تحفةالعلویه . رجوع به فهرست کتابخانه ٔ سپهسالار ج 2 ص 138 شود.
-
افصح المتکلمین
لغتنامه دهخدا
افصح المتکلمین . [ اَ ص َ حُل ْ م ُ ت َ ک َل ْ ل ِ ](اِخ ) از القاب شیخ سعدی شیرازی شاعر شهیر (ره ). (یادداشت مؤلف ). رجوع به سعدی در همین لغت نامه شود.
-
جستوجو در متن
-
یک زخمی
لغتنامه دهخدا
یک زخمی . [ ی َ / ی ِ زَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی و عمل یک زخم : صبح یک زخمی دوشمشیری داد مه را ز خون خود سیری . نظامی .ای قایم افصح القبایل یک زخمی اوضح الدلایل .نظامی .