کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افشنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افشنگ
لغتنامه دهخدا
افشنگ . [ اَ ش َ] (اِ) بمعنی افشک است که شبنم باشد. (هفت قلزم ) (برهان ). و در بیت ذیل بفتح نون آمده است : شد عرق ریزان پریرو زیر زلفش از حجاب بر گل رعنا مگر که افشنگ افتاده است . ؟ (از فرهنگ شعوری ).رجوع به افشک شود.
-
جستوجو در متن
-
افشک
لغتنامه دهخدا
افشک . [ اَ ش َ ] (اِ) شبنم را گویند که شبها بر روی سبزه و گل و لاله نشیند. (برهان ) (مجمعالفرس ) (هفت قلزم ) (ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء) (فرهنگ شعوری ). بمعنی شبنم است ، زیرا که از هوا افشانده می شود. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). نمی که شب بر ...
-
بشک
لغتنامه دهخدا
بشک . [ ب َ ] (اِ) عشوه و غمزه ٔ خوبان را گویند. (برهان ). عشوه و غمزه . (رشیدی ) (غیاث ) (مؤید الفضلاء) (از جهانگیری ). عشوه و غمزه و ناز و کرشمه و دلفریبی . (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا). عشوه و غمزه ٔ خوبان را گویند و با لفظ زدن مستعمل است . (آنن...