کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افسنتین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افسنتین
لغتنامه دهخدا
افسنتین . [ اَ س َ ] (معرب ، اِ) اپسنتین . نوعی از بوی مادران کوهی است درد چشم را سود دارد و گل آن به اقحوان و تلخی آن بصبر نزدیک است . (از برهان ) (آنندراج ). زریره . دارای سه قسم و هر سه رادر طب مانند محرکات و ادویه ٔ ضد کرم استعمال میکنند. نباتیست...
-
واژههای همآوا
-
افسنطین
لغتنامه دهخدا
افسنطین . [ اَ س َ ] (معرب ، اِ) افسنتین . رجوع به این کلمه شود.
-
جستوجو در متن
-
دمسیسة
لغتنامه دهخدا
دمسیسة. [ دَ س َ ] (ع اِ) افسنتین . (یادداشت مؤلف ). به لغت مصر نوع زبون افسنتین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به افسنتین شود.
-
شیبه
لغتنامه دهخدا
شیبه . [ ش َ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) برنجاسب . یکی از گونه های افسنتین . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به افسنتین و شیبة شود.
-
خاراگوش
لغتنامه دهخدا
خاراگوش . (اِ مرکب ) افسنطین . افسنتین . رجوع به افسنطین شود.
-
کشوث رومی
لغتنامه دهخدا
کشوث رومی . [ ک َ ث ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) افسنتین و آن نوعی از بوی مادران است . (برهان ) (ناظم الاطباء). افسنتین است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
طوروس
لغتنامه دهخدا
طوروس . [ طَ ] (اِخ ) (جبل ...). (ابن البیطار در کلمه ٔ افسنتین ). کوهی است .
-
زریره
لغتنامه دهخدا
زریره . [ زَ رِ ] (اِ) گیاهی از طایفه ٔبادرنجبویه که افسنتین نیز گویند. (ناظم الاطباء).
-
ریل
لغتنامه دهخدا
ریل . (اِ) نوع جبلی افسنتین است و گویند نوعی از برنجاسف و قیصوم است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
فساریوس
لغتنامه دهخدا
فساریوس . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی نوعی از افسنتین است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
افسنطین
لغتنامه دهخدا
افسنطین . [ اَ س َ ] (معرب ، اِ) افسنتین . رجوع به این کلمه شود.
-
دریمنه
لغتنامه دهخدا
دریمنه . [ دَ م َ ن َ / ن ِ ] (اِ) درمنه که نوعی از افسنتین است . (ناظم الاطباء). رجوع به درمنه شود.
-
ربل
لغتنامه دهخدا
ربل . [ رِ ] (ع اِ) یک نوع گیاهی و یا بومادران . (ناظم الاطباء). نوعی از افسنتین است که بوی مادران باشد و به عربی اقحوان گویند. (برهان ) (آنندراج ).