کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افسائیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افسائیدن
لغتنامه دهخدا
افسائیدن . [ اَ دَ ] (مص ) رام کردن . افسون کردن . افساییدن . فسائیدن . با الفاظ جادوئی یا دعا حیوانی را منقاد و رام کردن . بعزیمت مار را مطیع کردن . به افسون تسخیر و رام کردن . مسحور کردن . مسخر کردن . (یادداشت مؤلف ). فسائیدن ، یعنی مالیدن و راست ...
-
جستوجو در متن
-
افسائیدگی
لغتنامه دهخدا
افسائیدگی . [ اَ دَ /دِ ] (حامص ) عمل افسائیدن . رجوع به افسائیدن شود.
-
بیفسائیدن
لغتنامه دهخدا
بیفسائیدن . [ ی َ ئی دَ] (مص ) افسائیدن . فسائیدن . رجوع به افسائیدن شود.
-
افساییدن
لغتنامه دهخدا
افساییدن . [ اَ دَ ] (مص ) رام کردن . افسون کردن . غلبه کردن خصوصاً در سحر و جادو. (ناظم الاطباء). بافسون تسخیر و رام کردن چنانکه درپری افسای و مارافسای . (یادداشت مؤلف ) : چون بیفسایدم چو مار غمی بر دل من چو مار بگمارد. مسعودسعد.و رجوع به افسائیدن ...