کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افریقیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افریقیس
لغتنامه دهخدا
افریقیس . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابرهه از ملوک یمن و ملقب به ذوالاذعار است . مؤلف مجمل التواریخ والقصص آرد: ملک افریقیس بن ابرهه اربع و ستین سنه چون پادشاه گشت هزارهزار مرد فراز آورد و ناحیت مغرب و بربر سرتاسر بگرفت و شهر افریقیه بنا نهاد بنام خویش و چند...
-
واژههای مشابه
-
افریقیس ذوالاذعار
لغتنامه دهخدا
افریقیس ذوالاذعار. [ اِ س ِ ذُل ْ اَ ] (اِخ ) از ملوک یمن فرزند ابرهه . رجوع به افریقیس در همین لغت نامه و القصص و فهرست آن شود.
-
جستوجو در متن
-
افریقس
لغتنامه دهخدا
افریقس . [ اِ ق َ ] (اِخ ) ابن ابرهةبن حارث بن حمیربن سبا، وی تبع سوم از ملوک یمن بود.(یادداشت دهخدا). افریقیس . رجوع به این کلمه شود.
-
ذوالقرنین
لغتنامه دهخدا
ذوالقرنین . [ ذُل ْ ق َ ن َ ](اِخ ) شمربن افریقیس بن ابرهةبن الرایش ... و لقب او ذوالقرنین بود و... گویند اسکندر رومی را بدور جای رفتن بشمر مثل زده اند. و ذوالقرنین نخست او را [ شمر را ] لقب بوده است . (مجمل التواریخ و القصص ص 158).
-
ناشرینعم
لغتنامه دهخدا
ناشرینعم . [ ] (اِخ ) از ملوک تبعی یمن است و پس از او سلطنت به شمربن افریقیس بن ابرهة رسید. رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 423 و احوال و اشعار رودکی ص 124 شود.
-
شمر
لغتنامه دهخدا
شمر. [ ش َ م ِ ] (اِخ ) ابن افریقیس ، بانی سمرقند یا اول کسی که آنرا فتح کرده ، و قیل انه غزا مدینة السغد فقلعها فقیل شمرکند فعربت سمرقند و اسکان المیم و فتح الراء لحن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شمربن افریقیس بن ابرهه بن حارث ...
-
ذوالاذعار
لغتنامه دهخدا
ذوالاذعار. [ ] (اِخ ) پسر ابرهة ذوالمنار موسوم به افریقیس . یا عبدبن ابرهة برادر ذوالمنار. یکی از ملوک یمن . صاحب مجمل التواریخ و القصص گوید: و روایت است که [ ذوالمنار ابرهة ] به زمین نسناسان بگذشت ... در سیرالملوک گوید که دهان و چشم ایشان بر سینه بو...
-
ذوالشناتر
لغتنامه دهخدا
ذوالشناتر. [ ذُش ْ ش َ ت ِ ] (اِخ ) صاحب مجمل التواریخ والقصص در فصل اندر نسق قحطانیان و حمیر عرب یمن وتبعان ، گوید: افریقیس را خود در کتاب سیر خوانده ام که پسری بود نام او القندبن افریقیس ، از بعد پدر با لشکر سوی عراق آمد و لقب او ذوالشناتر، پس براه...
-
تبع
لغتنامه دهخدا
تبع. [ ت ُب ْ ب َ ] (اِخ ) نام وی حارث بن قیس بن صیفی بن سباء الاصغربن حمیربن سبا . خواندمیر در شرح احوال وی آرد: چون حمیربن سبا بعالم دیگر انتقال فرمود اختلاف در قبیله ٔ او پیدا شد و یکی از ایشان در مدینه ٔ سبا و دیگری در بلاد حضرموت پادشاه گشتند و ...