کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افریده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آفریده
لغتنامه دهخدا
آفریده . [ ف َ دَ / دِ ] (ن مف ، اِ) خلق شده . خلقت شده . مخلوق . خلق . مقابل آفریننده ، خالق : میان او که خدا آفریده است از هیچ دقیقه ای است که هیچ آفریده نگشاده ست . حافظ.همه از آفرینش برگزیده همه از نور یک ذات آفریده . طالب آملی . || بریه . (زمخشر...
-
واژههای همآوا
-
آفریده
لغتنامه دهخدا
آفریده . [ ف َ دَ / دِ ] (ن مف ، اِ) خلق شده . خلقت شده . مخلوق . خلق . مقابل آفریننده ، خالق : میان او که خدا آفریده است از هیچ دقیقه ای است که هیچ آفریده نگشاده ست . حافظ.همه از آفرینش برگزیده همه از نور یک ذات آفریده . طالب آملی . || بریه . (زمخشر...
-
جستوجو در متن
-
نافریده
لغتنامه دهخدا
نافریده . [ ف َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نیافریده . آفریده ناشده . غیرمخلوق . خلقت نشده . ناموجود. مقابل آفریده .
-
یزدان آفرید
لغتنامه دهخدا
یزدان آفرید. [ ی َ ف َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) یزدان آفریده . آفریده ٔ یزدان . مخلوق خدا. خلق خدا. (یادداشت مؤلف ). || به عقیده ٔ کریستنسن سرود دینی بوده است . دادآفرید. دادارآفرید. (یادداشت مؤلف ).
-
عمول
لغتنامه دهخدا
عمول . [ ع َ ] (ع ص ) مرد کارکن ، یا آنکه بر کار آفریده باشد. (منتهی الارب ). مردی که کاری سرشته شده . (ناظم الاطباء). دارنده ٔ کار، یا کسی که برای کار کردن آفریده شده . (از اقرب الموارد).
-
ورایا
لغتنامه دهخدا
ورایا. [ وَ ] (ع اِ) آفریدگان و خلق اﷲ. (آنندراج ). مخلوقات و آنچه خدای تعالی آفریده است . (ناظم الاطباء).
-
هفت پوست
لغتنامه دهخدا
هفت پوست . [ هََ ] (اِ مرکب ) هفت بنیان است که کنایه از هفت آسمان باشد. (برهان ) : همه آفریده ست در هفت پوست بدو آفرین ، کآفریننده اوست .نظامی .
-
آفریدگان
لغتنامه دهخدا
آفریدگان . [ ف َ دَ / دِ ] (اِ) ج ِ آفریده . خلق . خلیقه . مخلوق . مخلوقات . وَری . بریه . (صراح ). انام . کائنات .
-
دجناء
لغتنامه دهخدا
دجناء. [ دَ / دِ ] (اِخ ) دُجنی . دحنی . زمین که از آن آدم علیه السلام آفریده شد. (منتهی الارب ). رجوع به دجنی شود.
-
ز باغ توام
لغتنامه دهخدا
ز باغ توام . [ زِ غ ِ ت ُ اَ ] (جمله ) از کنایات است . یعنی آفریده ٔ توام . (شرفنامه ٔ منیری ).
-
زاده ٔ زمین
لغتنامه دهخدا
زاده ٔ زمین . [ دَ / دِ ی ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کنایه از انسان آفریده شده از خاک . رجوع به زاده ٔ زمی شود.
-
سرجیجة
لغتنامه دهخدا
سرجیجة. [ س ِ ج َ ] (ع اِ) طبیعت . (اقرب الموارد). خوی و طبیعت و سرشتی که مردم بر آن آفریده شده . (ناظم الاطباء). رجوع به سرجوجة شود.
-
نامخلوق
لغتنامه دهخدا
نامخلوق . [ م َ ] (ص مرکب ) خلق ناشده . آفریده نشده . || قدیم . مقابل حادث . رجوع به مخلوق شود.