کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افراسیاب پور پشنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افراسیاب پور پشنگ
لغتنامه دهخدا
افراسیاب پور پشنگ . [ اَ ب ِ رِ پ َ ش َ ] (اِخ ) همان افراسیاب پادشاه داستانی توران است . رجوع به افراسیاب در همین لغت نامه و حبیب السیر و فهرست آن شود.
-
واژههای مشابه
-
گنج افراسیاب
لغتنامه دهخدا
گنج افراسیاب . [ گ َ ج ِ اَ ] (اِخ )نام گنجی است که افراسیاب نهاده بود و پرویز آن را بیافت و آن گنج چهارم است از جمله هشت گنج خسروپرویزکه گنج عروس و گنج بادآورد و دیبه خسروی و گنج افراسیاب و گنج سوخته و گنج خضرا و گنج شادآور و گنج بارباشد. (برهان ) (...
-
آل افراسیاب
لغتنامه دهخدا
آل افراسیاب . [ ل ِ اَ ] (اِخ ) نام سلسله ای از امراء ترک که آل خاقان و خانیه و ایلک خانیه و افراسیابیه نیز خوانده میشوند (از حدود 320 تا حدود 560 هَ .ق .). از تاریخ این سلسله اطلاعات کمی در دست است و ظاهراً امرای مزبور پس از اتحاد با طوائف ترکان مشر...
-
دژآهنگ افراسیاب
لغتنامه دهخدا
دژآهنگ افراسیاب . [ دُ هََ گ ِ اَ ] (اِخ ) غاری بود که افراسیاب بدانجا گریخته بود. (برهان ). اصلا «هنگ افراسیاب » قصر آهنین زیرزمینی افراسیاب پادشاه تورانی بوده است ولی در شاهنامه ٔ فردوسی بصورت غاری در بالای کوهی معرفی شده ، و از اوستا و کتب پهلوی ب...
-
افراسیاب ترک
لغتنامه دهخدا
افراسیاب ترک .[ اَ ب ِ ت ُ ] (اِخ ) همان افراسیاب پادشاه داستانی توران که با ایرانیان باستان جنگها داشته است . مافروخی آرد: و بعضی گویند این مدینه [ اصفهان ] مبنی بود پیش از زمان جم در وقتی که افراسیاب ترک مداین ایرانشهر خراب می کرد این را نیز خراب گ...
-
افراسیاب ترکی
لغتنامه دهخدا
افراسیاب ترکی . [اَ ت ُ ] (اِخ ) همان افراسیاب پادشاه داستانی توران است . ابوریحان در شرح تیرگان آرد: سیزدهم روز است ازتیرماه . و نامش تیرست همنام ماه خویش و همچنین است به هر ماهی آن روز که همنامش باشد او را جشن دارند. و بدین تیرگان گفتند که آرش تیر ...
-
افراسیاب ثانی
لغتنامه دهخدا
افراسیاب ثانی . [ اَب ِ ] (اِخ ) رجوع به مظفرالدین افراسیاب ثانی شود.
-
افراسیاب جلابی
لغتنامه دهخدا
افراسیاب جلابی . [ اَ ب ِ ] (اِخ ) از فرمانروایان جلابیان که پس از آل باوند بر مازندران حکومت داشتند. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 337 و فهرست آن شود.
-
افراسیاب دوم
لغتنامه دهخدا
افراسیاب دوم . [ اَ ب ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) نصرةالدین احمد بعد از برادرش اتابک افراسیاب یوسفشاه بمقام اتابکی لرستان رسید و او یکی از مشهورترین امرای فضلویه است چه علاوه بر حسن سلوک با مردم ، با علما و زهاد و اهل ادب و شعرا حشر و نشر داشته و نامی نیک از ...
-
افراسیاب فضلوئی
لغتنامه دهخدا
افراسیاب فضلوئی . [ اَ ب ِ ] (اِخ ) همان افراسیاب اتابک یوسفشاه و برادرش نصرةالدین احمد افراسیاب دوم است . رجوع به این دوکلمه و تاریخ گزیده و فهرست آن و تاریخ مغول شود.
-
افراسیاب کلا
لغتنامه دهخدا
افراسیاب کلا. [ اَ ک َ ] (اِخ ) ده از دهستان ناتل کنار بخش نور شهرستان آمل . سکنه ٔ آن 215 تن و آب آن از فاضل آب کاردگرکلا و هردورود تأمین میشود و محصول آن برنج و مختصر غلات و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و ر...
-
افراسیاب لر
لغتنامه دهخدا
افراسیاب لر. [ اَ ب ِل ُ ] (اِخ ) همان افراسیاب اتابک از اتابکان لر است .رجوع به این کلمه و تاریخ غازان ص 105 و 106 شود.
-
جستوجو در متن
-
پورپشنگ
لغتنامه دهخدا
پورپشنگ . [ رِ پ َ ش َ ] (اِخ ) افراسیاب : مرا جز بدو نیست امروز جنگ من و گرز و میدان پور پشنگ . فردوسی .ارزنی باشد به پیش حمله اش ارژنگ دیوپشه ای باشد به پیش گرزه اش پور پشنگ .منوچهری .