کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افحاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افحاء
لغتنامه دهخدا
افحاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فَحا و فِحا، دیگ افزار خشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
افحاء
لغتنامه دهخدا
افحاء. [اِ ] (ع مص ) شکستن گرمای نیمروز را. (منتهی الارب ). || توابل در دیگ کردن . (المصادر زوزنی ).
-
واژههای همآوا
-
افهاء
لغتنامه دهخدا
افهاء. [ اَ ](ع اِ) ج ِ فوه ، بمعنی دهان . افواه . (منتهی الارب ).
-
افهاء
لغتنامه دهخدا
افهاء. [ اِ ] (ع مص ) خطا کردن رأی کسی و برگردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
ابازیر
لغتنامه دهخدا
ابازیر. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عربی ِ ابزار فارسی . آنچه در دیگ کنند از ادویه و بوی افزارهای خشک . دیگ افزارها. توابل . بوزار. افحاء.
-
خشک ابزار
لغتنامه دهخدا
خشک ابزار. [ خ ُ اَ ] (اِ مرکب ) علفهای خوشبوی خشک . (از ناظم الاطباء). || آن قسمت از توابل که خشک است چون فلفل و دارچین و زیره نه ترچون پیازو سیر. افحاء. (دستوراللغة). خشک افزار. خشک اوزار.
-
فحا
لغتنامه دهخدا
فحا. [ ف َ / ف ِ ] (ع اِ) دیگ افزار. (منتهی الارب ). بمعنی ابزارالقدر است مانند پیاز و سیر و گشنیز و غیرهم . (از فهرست مخزن الادویه ). دیگ افزار خشک . (منتهی الارب ). البزر او یابسه . ج ، اَفْحاء. (اقرب الموارد).
-
خشک افزار
لغتنامه دهخدا
خشک افزار. [ خ ُ اَ ] (اِ مرکب ) نخود، ماش ، عدس ، باقلا و امثال آن را گویند. (برهان قاطع). || آن قسمت از توابین که خشک است چون فلفل و دارچین و زیره نه تر چون پیاز و سیر. افحاء. (دستوراللغة). خشک ابزار. خشک اوزار . || خاگینه . (آنندراج ).