کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افثاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افثاج
لغتنامه دهخدا
افثاج . [ اِ ] (ع مص ) گذاشتن . || مانده شدن . || دمه و تاسه برافتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کنده شدن . یقال : «بئر لایفثج (مجهولاً)؛ ای لاینزع . (از ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
افساج
لغتنامه دهخدا
افساج . [ اِ ] (ع مص ) گذاشتن کسی را و کرانه گزیدن از آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
دمه
لغتنامه دهخدا
دمه . [ دَ م َ / م ِ] (ص نسبی ) منسوب به دم : یک دمه . (یادداشت مؤلف ).- یک دمه ؛ به اندازه ٔ یک دم . به قدر یک لحظه : صحبت یار عزیز حاصل دور بقاست یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاست . سعدی . || (اِ) باد و برف و سرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از...