کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افتضاح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افتضاح
لغتنامه دهخدا
افتضاح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) رسوا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). آشکار شدن عیوب کسی . (از اقرب الموارد). پیدا و آشکار شدن عیب یا عیوب نهانی کسی . (یادداشت بخط مؤلف ). رسوا کردن . (المصادر زوزنی ). || (اِمص ) مأخوذ از تازی ؛رسو...
-
جستوجو در متن
-
رسوایی گری
لغتنامه دهخدا
رسوایی گری . [ رُس ْ گ َ ] (حامص مرکب ) افتضاح . ارتکاب به کار مفتضحانه . انجام دادن کاری که مایه ٔ آبروریزی است . (از یادداشت مؤلف ).
-
قباحت داشتن
لغتنامه دهخدا
قباحت داشتن . [ ق َ ح َ ت َ ] (مص مرکب ) زشتی و بدی داشتن . || فضیحت و رسوائی آوردن . افتضاح داشتن . (ناظم الاطباء).
-
مرتحض
لغتنامه دهخدا
مرتحض . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) رسواشده . بی آبرو گشته . (ناظم الاطباء). نعت است از ارتحاض به معنی افتضاح . رجوع به ارتحاض شود.
-
هتک
لغتنامه دهخدا
هتک . [ هََ ] (ع اِمص ) پرده دری . (ناظم الاطباء) (غیاث ). || ربودگی ناموس . (ناظم الاطباء). بی عصمتی . || رسوایی و بی آبرویی . || افتضاح و بدنامی . || فاش شدگی عیب . (ناظم الاطباء).
-
کچلک بازی
لغتنامه دهخدا
کچلک بازی . [ ک َچ َ ل َ ] (حامص مرکب ) عمل کچلک باز. || بدی پرداخت و اداء دین . بد معاملگی . (یادداشت مؤلف ).- کچلک بازی درآوردن ؛ بد پرداختن دین . بدمعاملگی کردن . (از یادداشت مؤلف ).- || داد و فریاد بیجا کردن . الم شنگه راه انداختن . (فرهنگ فار...
-
قزوینی
لغتنامه دهخدا
قزوینی . [ ق َزْ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن جعفر، مکنی به ابومحمد. از فقهاء شافعی است که در مصر مجلس درس داشت و در رمله متصدی منصب قضاء بود و به شایستگی شهرت یافت . وی قوه ٔ شنوایی نداشت و ازاینرو حدیث را مینوشت و میفهمید و از بر میکرد. حافظان حدیث گرد ...
-
تهتک
لغتنامه دهخدا
تهتک . [ ت َ هََ ت ْ ت ُ ] (ع مص ) رسوا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). افتضاح . (اقرب الموارد). پرده دریدن وپرده دری و بی تخمگی و رسوائی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : به لهو و نشاط و آداب آن مشغول میباشدو بدانجای تهت...
-
سیاست کردن
لغتنامه دهخدا
سیاست کردن . [ سیا س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حکومت کردن . داوری نمودن . داوری کردن . عقوبت کردن بطور رسوایی و افتضاح . (ناظم الاطباء) : پادشاه باید که مخالطت و مجالست با اهل علم و فضل کند زیرا که پیدا کردیم که کار پادشاه سیاست کردن ظاهر است و کار عالم ...
-
رسوا شدن
لغتنامه دهخدا
رسوا شدن . [ رُس ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تهتک . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). مفتضح گشتن . بی آبرو شدن . از اعتبار و آبرو افتادن . ظاهر شدن زشتیها و بدیها و عیبها. (یادداشت مؤلف ). افتضاح . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). ارتحاض . (منتهی ا...
-
رسوایی
لغتنامه دهخدا
رسوایی . [ رُس ْ ] (حامص )رسوائی . فضیحت و مذلت . (آنندراج ). افتضاح و بی آبرویی و بدنامی و ذلت و فضیحت و بی حرمتی . (ناظم الاطباء).اِبَة. موئبة. خزی . فتنه . فضاح . فضاحة. فضوح . فضوحة. فضیحة. لوءة. مهانة. مهجرة. ویلة. هاجره . هتکَه َ. هون . (منتهی ...
-
رسوا کردن
لغتنامه دهخدا
رسوا کردن . [ رُس ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فضیحة. (ترجمان القرآن ). کَبت . (منتهی الارب ). اخزاء. (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). خزی . تهتک . افضاح . فضح . (دهار).اخزاء. افتضاح . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). ذأم . تندید.پرده از کار بد کسی برداشتن . ...
-
گند
لغتنامه دهخدا
گند. [ گ َ ] (اِ) اوستا گئینتی (بوی متعفن )، پهلوی گند ، گندگ (گنده )، هندی باستان گندها (بو، عطر [ خوشبو ] )، افغانی گنده ، بلوچی گند (گل [ به کسر اول ] ، فضله )، گندک ، گندق (بد، شریر)، پارسی باستان گسته (بدی ، تنفرآور)، سریکلی قند . (از حاشیه ٔ بر...
-
حرص
لغتنامه دهخدا
حرص . [ ح ِ ] (ع اِمص ) آز. آزوری . آزمندی . آزمند شدن .آزور شدن . ولع. وُلوع . هوا. زیادت جوئی . بیقرة. شره .شح ّ. طمع. حریصی . || (اصطلاح تصوف ) تهانوی گوید: نزد سالکان ضد قناعت است . و آن خواستار شدن زوال نعمت غیر باشد. و برخی گفته اند خواستار بود...