کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افتراع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افتراع
لغتنامه دهخدا
افتراع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دوشیزگی ربودن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بکارت دختر را بردن . (از اقرب الموارد). دوشیزگی دختر ببردن . (المصادر زوزنی ). ازاله ٔ بکارت . (یادداشت بخطمؤلف ). || کنایه از شعر و قصیده بگفتن : در وصف این حال ق...
-
واژههای همآوا
-
افتراء
لغتنامه دهخدا
افتراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دروغ گفتن بر کسی و بهتان . (آنندراج ). دروغ بربافتن . (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). دروغ فرابافتن . (تاج المصادر بیهقی ). دروغ بربافتن . (ناظم الاطباء). دروغ بستن بر کسی . (از اقرب الموارد). دروغ بربافتن . (ترجمان القرآن...
-
جستوجو در متن
-
بکارت
لغتنامه دهخدا
بکارت . [ ب َ رَ] (ع اِمص ) دوشیزگی . (ناظم الاطباء) (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به بکارة شود.- ازاله ٔ بکارت کردن ؛ دوشیزگی دختر را ربودن و دخول کردن در وی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : بحجله خانه ٔغم بکر بود دختر رزنگاه پرده شکاف منش بکارت برد. طال...
-
انتزاع
لغتنامه دهخدا
انتزاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بازداشتن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). بازداشتن و امتناع . (از اقرب الموارد). || برکندن و از جای برکشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اقتلاع . (ازاقرب الموارد). || برکنده شدن . (منتهی الارب ) (ن...
-
دوشیزگی
لغتنامه دهخدا
دوشیزگی . [ زَ / زِ ] (حامص ) بکارت و دخترگی . (ناظم الاطباء). دختری . (از شرفنامه ٔ منیری ). باکره بودن . (فرهنگ لغات ولف ). عذار. عذرت . دختری . (یادداشت مؤلف ). عذرة. بکارت . (دهار). قضة. عذر. (منتهی الارب ) : رسیده بدین سال و دوشیزه اندبه دوشیزگ...
-
عذراء
لغتنامه دهخدا
عذراء. [ ع َ ] (ع ص ) بکر. (برهان ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، عَذاری . و عَذاری ̍ و عَذراوات . دوشیزه . (منتهی الارب ). دختر دست نخورده ٔ غیرمدخوله : یک رضای شاه شاه آمد عروس طبع رااز کرم کابین عذرا برنیاید بیش از این . خاقانی .چون تویی خ...
-
غراء
لغتنامه دهخدا
غراء. [ غ َرْرا ] (ع ص ) (در فارسی بدون همزه آرند) مؤنث اغر. رجوع به اغر شود. ج ، غُرّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اسب غره دار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسبی که در پیشانی آن به اندازه ٔ درهمی سفیدی باشد. (از اقرب الموارد). || سفید و روشن . (غی...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن محمد مکنی به ابوبدیل و ملقب به مجدالدین السجاوندی . عوفی در لباب الالباب در ذکر افاضل عراق (ج 1 ص 282) آرد: الامام الکبیر ملک الکلام مجدالدین احمدبن محمد ابی بدیل السجاوندی ، سلطان جهان علم وبیان و مالک اعنّه ٔ فضل و قاید ا...
-
دوشیزه
لغتنامه دهخدا
دوشیزه . [ زِ / زَ ] (ص ، اِ) دخترک نارسیده که مساس نکرده باشندش و به تازیش باکره خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). دختر بکر و زن جوان که هنوزنزدیک مرد نشده باشد. (غیاث ). دختر بکر را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ). باکره و ماری و دختر بکر و ...
-
ربودن
لغتنامه دهخدا
ربودن . [ رُ دَ ] (مص ) به تردستی و چابکی و حیله از کسی چیزی را گرفتن . (ناظم الاطباء). به زور و سرعت چیزی را از شخصی بردن . (آنندراج ) (کشف اللغات ) (سروری ). بزور چیزی رااز شخصی بردن . (غیاث اللغات ) (کشف اللغات ) (فرهنگ سروری ). ابزاز. (دهار). اخت...