کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افتان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افتان
لغتنامه دهخدا
افتان . [ اِ ] (ع مص ) بشگفت آوردن چیزی کسی را. || در فتنه انداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بفتنه افکندن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || ربودن زن دل را. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
افتان
لغتنامه دهخدا
افتان . [ اُ ] (نف ، ق ) مقابل خیزان . (آنندراج ). در حال افتادن . که افتد. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
افتان افتان
لغتنامه دهخدا
افتان افتان . [ اُ اُ ] (ق مرکب ) حرکت ورفتار بطور افتادگی و بطور آرامی . (ناظم الاطباء).
-
افتان خیزان
لغتنامه دهخدا
افتان خیزان . [ اُ ] (ق مرکب ) در حال افتادن وخاستن . روشی چون روش طیر یا وحشی به تیرخسته . راه رفتن بسان مست ازپادرآمده . افتان و خیزان : بر کوه شدی و میزدی دست افتان خیزان چو مردم مست . نظامی .آخر آن مور میان بسته ٔ افتان خیزان چه خطا دید که سرکوفت...
-
افتان و خیزان
لغتنامه دهخدا
افتان و خیزان . [ اُ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) کنایه از آهسته و دیر به راه رفتن باشد. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). || کنایه از غالب و مغلوب شدن . || مدارا کردن . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). || در حال افتادن و خاستن . روشی چون روش ط...
-
واژههای همآوا
-
عفتان
لغتنامه دهخدا
عفتان . [ ع ِ ] (ع ص ) به معنی عِفِتّان است . (از اقرب الموارد). رجوع به عفتان شود.
-
عفتان
لغتنامه دهخدا
عفتان . [ ع ِ ف ِت ْ تا ] (ع ص ) مرد توانا فربه و پرگوشت و گرداندام . درشت خلقت زورمند. (از منتهی الارب ). بر وزن و معنی صفتان است ، و آن را با یاء نسبت نیز بکار برند مبالغه را وعِفتّانی گویند. و برخی آن را بصورت عِفْتان خوانده اند به معنی سخت و قوی ...
-
عفطان
لغتنامه دهخدا
عفطان . [ ع َ ف َ ] (ع مص ) تیز دادن بز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَفط. رجوع به عفط شود.
-
جستوجو در متن
-
فتان
لغتنامه دهخدا
فتان . [ ف ُ ] (نف ، ق ) افتان : دلش حیران شد از بی یاری بخت فتان ،خیزان ، ز ناهمواری بخت . نظامی .رجوع به افتان و افتادن شود.
-
نالاندن
لغتنامه دهخدا
نالاندن . [دَ ] (مص منفی ) مقابل لاندن به معنی حرکت دادن و جنباندن و افتان و خیزان حرکت کردن . رجوع به لاندن شود.
-
حرجمة
لغتنامه دهخدا
حرجمة. [ ح َ ج َ م َ ] (ع مص ) بر یکدیگر افتان بازگردانیدن شتران را. (منتهی الارب ).
-
فاخیز
لغتنامه دهخدا
فاخیز. (اِمص مرکب ) واخیز.- فاخیز آمدن ؛ جنبیدن و واخیزیدن . (ناظم الاطباء).- || افتان و خیزان مانند مستان و کودکان حرکت کردن . (ناظم الاطباء).