کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افاده
لغتنامه دهخدا
افاده . [ اِ دَ / دِ ] (از ع ، اِمص ) در تداول عامیانه ، کبر. برتنی . خودفروشی . تکبر. فیس . نخوت . عجب . (یادداشت بخط مؤلف ). مأخوذ از تازی ، اظهار فضل و شرف در صورتی که دارای آن نباشد. (ناظم الاطباء).- افاده کردن ؛ کبر نمودن . فیس کردن . (یادداش...
-
واژههای مشابه
-
افادة
لغتنامه دهخدا
افادة. [اِ دَ ] (ع مص ) فایده گرفتن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء). کسب فائده کردن . (از اقرب الموارد). چیزی ستاندن از کسی . (مؤیدالفضلا) (آنندراج ). || فایده دادن . (منتهی الارب ) (مؤیدالفضلا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تاج ا...
-
افاده فروختن
لغتنامه دهخدا
افاده فروختن . [ اِ دَ / دِ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول بمعنی افاده کردن . تکبر کردن . خودبینی کردن . و رجوع به افاده کردن شود.
-
افاده کردن
لغتنامه دهخدا
افاده کردن . [ اِ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فایده بخشیدن . فایده دادن . (ناظم الاطباء) : افاده کنی و ابدا کنی و اعاده نمائی . (تاریخ بیهقی ص 414). || اظهار فضل و شرف کردن در صورتی که دارای آن نباشد. بخود بستن فضل و شرف را. بیشتر به این معنی است . (...
-
جستوجو در متن
-
فاکهی
لغتنامه دهخدا
فاکهی . [ ک ِ ] (ع ص نسبی ) این انتساب میوه فروش را افاده کند. (از سمعانی ).
-
افادات
لغتنامه دهخدا
افادات . [ اِ ] (ع اِ) افاده ها. (ناظم الاطباء). فیضها.
-
نخوت داشتن
لغتنامه دهخدا
نخوت داشتن . [ ن َخ ْ / ن َخ ْ وَ ت َ ] (مص مرکب ) باد کردن . فیس کردن . افاده داشتن . متکبر بودن .
-
وک
لغتنامه دهخدا
وک . [ -وک ] (پسوند) که در تلفظ اوک شود، چون در آخر اسمی درآید افاده ٔ مبالغه کند، چون رموک ، نروک . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
تراسی
لغتنامه دهخدا
تراسی . [ ت َرْ را ] (ص نسبی ) منسوب به ترسه ، که سپرفروش و سپرسازی را افاده می کند. (سمعانی ).
-
رقیقی
لغتنامه دهخدا
رقیقی . [ رَ ] (ع ص نسبی ) منسوب به رقیق به معنی بنده که برده فروشی را افاده می کند. (از انساب سمعانی ).
-
سعتری
لغتنامه دهخدا
سعتری . [ س َ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به سعتر که آویشن فروش را افاده میکند. (الانساب سمعانی ).
-
فیس کردن
لغتنامه دهخدا
فیس کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) افاده کردن . کبر نمودن . خودنمایی . لاف زدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به فیس شود.
-
اد
لغتنامه دهخدا
اد. [ -َدْ] (ضمیر) -َد. در آخر صورت مفرد امر آید و افاده ٔ مفرد مغایب حال و استقبال کند: رود، کند، آید، شود.