کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغوا
لغتنامه دهخدا
اغوا. [ اِ ] (از ع ،اِمص ) مأخوذ از تازی . گمراهی . ضلالت . گمراه کردگی . اضلال . فریب . وسوسه . پند و نصیحت بد. برانگیختگی و تحریک و تحریض بر کارهای بد. (ناظم الاطباء). اغواء. گمراه ساختن و رجوع به اغواء شود : محمودیان از دم این مرد [ غازی ] می باز...
-
واژههای مشابه
-
اغوا شدن
لغتنامه دهخدا
اغوا شدن .[ اِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گمراه شدن . بیراه گردیدن .
-
اغوا کردن
لغتنامه دهخدا
اغوا کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گمراه کردن . بیراه گردانیدن . بضلالت انداختن . رجوع به اغوا شود.
-
واژههای همآوا
-
اقوع
لغتنامه دهخدا
اقوع . [ اَق ْ وُ ] (ع اِ) ج ِ قاع . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به قاع شود.
-
جستوجو در متن
-
اغلن
لغتنامه دهخدا
اغلن . [ اَ ل َ ] (اِ) برانگیختگی . اغوا. تحریک . (ناظم الاطباء).
-
ورغلانیدگی
لغتنامه دهخدا
ورغلانیدگی . [ وَ غ َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) تحریک و تحریض و اغوا و برانگیختگی . (ناظم الاطباء).
-
ایزگم کردن
لغتنامه دهخدا
ایزگم کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پی گم کردن . اضلال . اغوا. رجوع به ایز شود.
-
برغالیدن
لغتنامه دهخدا
برغالیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) برغلانیدن . برآغالیدن . برانگیختن . تحریک و اغوا کردن . || افکندن وبرکندن . (ناظم الاطباء). و رجوع به برآغالیدن شود.
-
بغلط انداختن
لغتنامه دهخدا
بغلط انداختن . [ ب ِ غ َ ل َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) به خطا افکندن . به اشتباه انداختن . اغوا کردن . اغلوطه کردن .
-
زبلح
لغتنامه دهخدا
زبلح . [ زَ بَل ْ ل ُ ] (ع مص ) فریفتن . گول زدن . اغفال . اغوا. || اشتباه کردن . فریب خوردن . خطا کردن . (از دزی ج 1 ص 580).
-
موزع
لغتنامه دهخدا
موزع . [ زَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از ایزاع . برغلانیده شده و اغوا گشته و مجبور کرده . (ناظم الاطباء). برآغالانیده به چیزی . مغری به . (منتهی الارب ، ماده ٔ وزع ).
-
مته
لغتنامه دهخدا
مته . [ م َ ت َه ْ ] (ع اِ) راز نهانی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اِمص ) اغوا. (ناظم الاطباء). غوایت . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).