کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغناء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغناء
لغتنامه دهخدا
اغناء. [ اَ ] (ع اِ) رختهای عروسان . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
اغناء
لغتنامه دهخدا
اغناء. [ اِ ] (ع مص ) بی نیاز کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توانگر کردن کسی را وبی نیاز گردانیدن . توانگر گردانیدن . (المصادر زوزنی ). نائب بسنده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کفایت کردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی...
-
واژههای همآوا
-
اقناء
لغتنامه دهخدا
اقناء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قِنو. (منتهی الارب ). || ج ِ قِنوة. || ج ِ قِنی ̍. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ قُنو. (منتهی الارب ). رجوع به قنو و قنی شود.
-
اقناء
لغتنامه دهخدا
اقناء. [ اِ ] (ع مص ) بر قتل انگیختن کسی راو کشتن . || تباه و فاسد گردانیدن پوست را. || قادر و توانا گردانیدن کسی را. || لازم گرفتن چیزی را. || بازایستادن باران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ذخیره نهادن و خشنود کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطب...
-
اقناع
لغتنامه دهخدا
اقناع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قِنع. (منتهی الارب ). سلاح و ساز. (ناظم الاطباء). رجوع به قنع شود.
-
اقناع
لغتنامه دهخدا
اقناع . [ اِ ] (ع مص ) سر و چشم برابر چیزی داشتن . (ترجمان القرآن ). برداشتن سر را و بجانبی التفات نکردن و نگاه را مقابل داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بزمین هموار میان دو پشته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || ...
-
جستوجو در متن
-
بی نیاز کردن
لغتنامه دهخدا
بی نیاز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مستغنی کردن . (ناظم الاطباء). توانگر کردن . غیرمحتاج کردن . اغناء. (منتهی الارب ) : اگر ازمن تو بد نداری بازنکنی بی نیاز گاه نیاز. ابوشکور.میان یلان سرفرازت کنم ز سیم و درم بی نیازت کنم . فردوسی .اگر کرد یزدان ترا...
-
رخت
لغتنامه دهخدا
رخت . [ رَ ] (اِ) اسباب و متاع خانه . (آنندراج ) (انجمن آرا) (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔخطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ سروری ). گرانبهای از اسباب خانه . (ناظم الاطباء). سامان . اسباب و تجملات . (از شعوری ج 2 ص 2). اثاث . (ملخص اللغات ح...