کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغماض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغماض
لغتنامه دهخدا
اغماض . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غَمض ، زمین پست و نرم و زمین مغاک . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ِ غمض ، زمین مطمئن . (از اقرب الموارد).
-
اغماض
لغتنامه دهخدا
اغماض . [ اِ ] (ع مص ) حقیر و خوار شمردن کسی را چشم : اغمضت العین فلاناً اغماضا. (منتهی الارب ). حقیر و خوار شمردن چشم فلان را. (ناظم الاطباء). || پیشی گرفتن از کسی سپس پیشی گرفتن وی در برابر دویدن . (منتهی الارب ). پیشی گرفتن فلان از بهمان پس از آن ...
-
واژههای مشابه
-
قابل اغماض
لغتنامه دهخدا
قابل اغماض . [ ب ِ ل ِ اِ ] (ص مرکب ) چشم پوشیدنی . آنچه بتوان آن را نادیده گرفت .
-
واژههای همآوا
-
اغماز
لغتنامه دهخدا
اغماز. [ اِ ] (ع مص ) عیب کردن در کسی و کم حرمتی نمودن : اغمزنی فلان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عیب کردن و بیحرمتی نمودن . (آنندراج ). خوار شمردن و عیب کردن و کم حرمت داشتن : غمز فلان فی فلان ؛ استضعفه و عابه و صغر شأنه . (از اقرب الموارد). ||...
-
اقماز
لغتنامه دهخدا
اقماز. [ اِ ] (ع مص ) ذخیره کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
چشم پوشی
لغتنامه دهخدا
چشم پوشی . [ چ َ / چ ِ ] (حامص مرکب )ترجمه ٔ اغماض . (آنندراج ). اغماض . (ناظم الاطباء). عفو. گذشت . بخشش . رجوع به چشم پوش و چشم پوشیدن شود.
-
در گذاشتنی
لغتنامه دهخدا
در گذاشتنی . [ دَ گ ُ ت َ ] (ص لیاقت ) عفو کردنی . قابل عفو و بخشایش . قابل اغماض .- نادرگذاشتنی ؛ غیر قابل عفو. غیر قابل اغماض . اغماض ناپذیر. بخشایش ناپذیر: در حلم و ترحم به منزلتی بود چنانکه یک سال به غزنین آمد از خراسان تقصیرها پیدا آمد و گناهان...
-
متلایس
لغتنامه دهخدا
متلایس . [ م ُ ت َ ی ِ ] (ع ص ) نیکوخوی . (آنندراج ) (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). خوش خوی . (ناظم الاطباء). || اغماض کننده و اغماض کرده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تلایس شود.
-
بی گذشت
لغتنامه دهخدا
بی گذشت .[ گ ُ ذَ ] (ص مرکب ) (از: بی + گذشت ) بی اغماض . کم عفو. که هیچ عفو و اغماض ندارد: دشمنی بی گذشت داریم . آدمی بی گذشت است . (یادداشت مؤلف ). || مردی بی گذشت ؛ بخیل . (یادداشت مؤلف ). رجوع به گذشت شود.
-
چشم پوشیدن
لغتنامه دهخدا
چشم پوشیدن . [ چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) مرادف چشم بستن . (آنندراج ). اغماض کردن و بی اعتنایی نمودن . (ناظم الاطباء). نادیده انگاشتن و اغماض کردن . || کنایه از نابینا کردن و شدن . (آنندراج ). || کنایه از مردن و چشم از جهان فروبستن .
-
عیب پوشی
لغتنامه دهخدا
عیب پوشی . [ ع َ / ع ِ ] (حامص مرکب ) اغماض از سهو و خطای دیگران . (ناظم الاطباء).
-
گذشت کردن
لغتنامه دهخدا
گذشت کردن . [ گ ُ ذَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عفو کردن . بخشیدن . اغماض کردن . هبه کردن .