کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغلان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغلان
لغتنامه دهخدا
اغلان . [ ] (اِ) اشی ، بترکی حبذ را گویند. (فهرست مخزن الادویه ).
-
واژههای مشابه
-
یافث اغلان
لغتنامه دهخدا
یافث اغلان . [ ف ِ اُ ] (اِخ ) پسر نخستین یافث موسوم به ترک که ترکان وی را یافث اغلان مینامیدند. اوپس از مرگ پدر قائم مقام وی شد و بغایت عاقل و مردانه و مؤدب و فرزانه بود. (حبیب السیر جزء 1 ج 3 ص 3).
-
تاشتمور اغلان
لغتنامه دهخدا
تاشتمور اغلان . [ ت ِ اُ ] (اِخ ) از شاهزادگان چنگیزی نژاد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 450 و 527 و 532 شود.
-
اغلان تپه
لغتنامه دهخدا
اغلان تپه . [ اَ ت َ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان افشاریه ساوجبلاغ از بخش کرج ، شهرستان تهران . آب آنجااز رودخانه تأمین می شود. محصول آن غلات ، بنشن ، صیفی ، چغندر و انگور. شغل اهالی زراعت و گله داری است و سیصدتن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
-
اغلان محمد
لغتنامه دهخدا
اغلان محمد. [ ] (اِخ ) از امرای مغول . رجوع به جامعالتواریخ رشیدی ص 178 و 216 و حبیب السیر ص 136 شود.
-
جستوجو در متن
-
سای
لغتنامه دهخدا
سای . (اِخ ) نام قلعه یی بوده است که اغلان محمد در آن بود. (ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 216).
-
اسکندر
لغتنامه دهخدا
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) اغلان . یکی از اعیان امرای الیاس خواجه خان که در محاربه ٔ با امیرحسین و امیرتیمور مقید گردیده بقتل رسید. (حبیب السیر جزو 3 از ج 3 ص 127).
-
غلام بچه
لغتنامه دهخدا
غلام بچه . [ غ ُ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) خانه شاگرد در خانه ٔ شاه و اعیان . || پسران نابالغ که در حرم شاهان قاجار به کارهایی گماشته بودند مانند ایچ اُغلان سرای سلاطین عثمانی . پیشخدمتهای خرد از خاندان اعیان و شاهزادگان که در اندرون و حرمخانه ٔپ...
-
یارق تیمور
لغتنامه دهخدا
یارق تیمور. [ رُ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) از امرای امیر تیمور گورکان است . خواندمیر ذیل وقایعی که در دوران امیر تیمور رخ داده آرد، در آنحال حضرت صاحبقران یارق تیمور و ختای بهادر و محمد سلطانشاه را با فوجی از بهادران مقرر فرمود که بر سر دشمنان شبیخون برند و...
-
ابوالخیر شیبانی
لغتنامه دهخدا
ابوالخیر شیبانی . [ اَ بُل ْ خ َ رِ ش َ ] (اِخ ) (سلطان ابوالخیرخان ) ابن دولت شیخ بن ابراهیم اغلان بن پولادبن منگوتیموربن بداغول بن جوجی بوغا. از خواقین ازبک از الوس جوجی خان بن چنگیز. جد محمدخان شیبانی . مستقر وی سقناق دشت قبچاق بود. مولد او به سال...
-
جندبادستر
لغتنامه دهخدا
جندبادستر. [ ج ُ دِ دَ ت َ ] (معرب ، اِ مرکب ) بفارسی آش بچگان و بترکی اغلان آشی نامند و آن شبیه به خصیه است و جوان آن مائی و در انهار عظیمه بیشتر یافته می شود. از سگ بسیار کوچکتر و موی او سرخ مایل بسیاهی و در خارج آب تعیش نمیکند و در دیلم او راشنگ ن...
-
اسکندر
لغتنامه دهخدا
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن عمرشیخ بن امیر تیمور (میرزا...). وی نواده ٔ تیمورلنگ و پسر معزالدین عمر شیخ است و در سنه ٔ در 806 هَ . ق . عنفوان جوانی مأمور فتوحات در ترکستان شد. جد او در این زمان در قشلاق قره باغ مقیم بود. اسکندر نوجوان بتاخت تا ...
-
حجاج سلطان
لغتنامه دهخدا
حجاج سلطان . [ ح َج ْ جا ج ِ س ُ ] (اِخ ) ابن قطب الدین (656- 670 هَ .ق .) مستوفی گوید: بعد از پدر بحکم ارث و فرمان منکوقاآن پادشاهی کرمان بدو تعلق گرفت و چون او کودک بود منکوحه ٔ پدرش قتلغترکان مدبر کار او گشت و بکار سلطنت قیام کرد دختر خود پادشا خا...