کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغلاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغلاق
لغتنامه دهخدا
اغلاق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غَلَق ، یعنی آنچه در را با آن بندند و با کلید آن را گشایند. (از اقرب الموارد).
-
اغلاق
لغتنامه دهخدا
اغلاق . [ اِ ] (ع مص ) در بستن خلاف فتح . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در بستن . (از کنز و منتخب بنقل غیاث اللغات ). دربستن . (المصادر زوزنی ). مقابل گشودن : اغلق الباب ؛ ضد فتحه . والاسم الغلق . و منه : «باب اذا مال للغلق یصرف ». (از اق...
-
واژههای مشابه
-
اغلاق الظهر
لغتنامه دهخدا
اغلاق الظهر. [ اِ قُظْ ظَ ] (ع ص مرکب ) شتری که کوهان او را می شکستند تا کسی بر پشت آن سوار نشود. مؤلف صبح الاعشی آرد: هرگاه تعداد شتران کسی از اعراب به صد میرسید، پشت آن شتری را که عدد آن به صد کامل شده بود، آن چنان سخت می بستند که فقرات آن بشکند. ...
-
واژههای همآوا
-
اقلاق
لغتنامه دهخدا
اقلاق . [ اِ ] (ع مص ) بی آرام ساختن و جنبانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بی آرام کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || اندوهگن کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
غلق
لغتنامه دهخدا
غلق .[ غ َ ] (ع مص ) غلق باب ؛ بستن در را. این کلمه لثغة یا لغت ردیه ای در اِغلاق است . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دربستن . (غیاث اللغات ). || غلق در زمین ؛ دور رفتن . (منتهی الارب ). اِمعان . (اقرب الموارد). || (اِمص ) بستگی در. اسم است اِغلا...
-
وطش
لغتنامه دهخدا
وطش . [ وَ ] (ع مص ) زدن . || دفع کردن . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد): وطش عن فلان ؛ دفعه عنه . (اقرب الموارد). || بیان نمودن یک جزء از کار را. (ناظم الاطباء): وطش الحدیث و الخبر؛ بیّن طرفاً منه . (اقرب الموارد). || آشکار نکردن سخن را و به طور اغلاق...
-
ابراهیم قویری
لغتنامه دهخدا
ابراهیم قویری . [ اِ م ِ ق ُ وَ ] (اِخ ) یکی از مترجمین و نَقَله ٔ کتب از زبانهای دیگربه عربی ، مکنی به ابواسحاق . او از کسانی است که علم منطق را در اسلام ترویج و تدریس کرده و ابوبشر متی بن یونس شاگرد او بوده . کتاب تفسیر قاطیغوریاس مشجر (جواهر و اعر...
-
سیاقت
لغتنامه دهخدا
سیاقت . [ ق َ ] (ع مص ) روان کردن . (غیاث ) (آنندراج ). روانی و عدم اغلاق . (ناظم الاطباء). || (اِ) ترتیب . روش . طرز. قاعده : اکنون تاریخ که در آن بودیم بر سیاقت خویش برانیم . (تاریخ بیهقی ). و در این موضع اثبات این ابیات اگرچه نه از طرز و مساق این ...
-
نبی شاه
لغتنامه دهخدا
نبی شاه . [ ن َ ] (اِخ ) از شعرای پارسی گوی سند است . در قرن دوازدهم هجری میزیسته . مؤلف تذکره ٔ ید بیضا وی را به سال 1145 هَ .ق . در سنین پیری ملاقات کرده است . به نقل مؤلف مقالات الشعراء وی مردی جهانگرد و مایل به سیاحت بوده ،زنش نیز چون او علیحده...
-
سلاست
لغتنامه دهخدا
سلاست . [ س َ س َ ] (ع مص ) نرم و آسان و هموار شدن . (غیاث ) (آنندراج ). همواری و روانی و آسانی و نرمی و ملایمت و روشنی و رونق و صفا. (از ناظم الاطباء). سلاتة. رجوع به ذیل همین کلمه شود : و سلاست آب زلال و لطافت باد شمال . (سندبادنامه ص 180). || روان...
-
ازوم
لغتنامه دهخدا
ازوم . [ اُ ] (ع مص ) سخت گزیدن بتمام دهن . (منتهی الارب ). || گرفتن بدندان . بریدن بدندان نیش . (منتهی الارب ). بریدن بگاز. || بازایستادن از چیزی . (منتهی الارب ). ترک اکل . (قطر المحیط). || خاموشی . (منتهی الارب ). صمت . (قطر المحیط). || نخوردن طعا...
-
غلق
لغتنامه دهخدا
غلق . [ غ َ ل َ ] (ع مص ) غلق رهن در دست مرتهن ؛ حق مرتهن گردیدن . و این وقتی باشد که راهن شروط فک رهن رابر وقت آن نتواند، و فی الحدیث : لایغلق الرهن ؛ ای لایهلک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || غلق نخلة؛ منقطع گردیدن بار درخت خرما از کرم افتاد...