کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغسان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغسان
لغتنامه دهخدا
اغسان . [ اَ ] (ع اِ) اخلاق مردم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خویهای مردم : «هو علی اغسان من ابیه ؛ ای اخلاق ». (از اقرب الموارد). || جامه های کهنه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لباسهای کهنه . اخلاق الثیاب . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
اغصان
لغتنامه دهخدا
اغصان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غُصن ، بمعنی شاخ درخت باشد که بر شاخ دیگر برآید یا عام است . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ِ غصن . آنچه از ساقه ٔ درخت برآید درشت باشد یا نازک . (از اقرب الموارد). ج ِ غُصن ، بمعنی شاخ درخت است . (غیاث اللغات از...
-
اغصان
لغتنامه دهخدا
اغصان . [ اِ ] (ع مص ) بسیاردانه گردیدن خوشه . یقال : اغصن العنقود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بزرگ شدن دانه ها: اغصن العنقود؛ کبر حبه شیئاً. تغصین . (از اقرب الموارد). || سبز شدن شاخه های درخت : اغصنت الشجرة؛ نبتت اغصانها. (از اقرب ال...
-
اقسان
لغتنامه دهخدا
اقسان . [ اِ ] (ع مص ) درشت گردیدن دست و شوخ بستن بکار کشت و آب کشی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).