کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغرب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغرب
لغتنامه دهخدا
اغرب . [ اَ رَ ] (ع ن تف ) غریب تر و باغرابت تر. (ناظم الاطباء). غریب تر و عجیب تر. (آنندراج ). دورتر. شگفت تر. (یادداشت مؤلف ).- امثال :اغرب من العنقاء .
-
اغرب
لغتنامه دهخدا
اغرب . [ اَ رُ ] (ع اِ) ج ِغُراب ، زاغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ غُراب ،نام پرنده ٔ بزرگی است که سیاه آن را حاتم گویند و آن را بدشگون دانند. و ابقع آن را غراب البین گویند. (از اقرب الموارد). اَغرِبَه . غِربان . غُرب . (منتهی الارب ) (از اق...
-
واژههای همآوا
-
عقرب
لغتنامه دهخدا
عقرب . [ ع َ رَ ] (ع اِ) کژدم . (منتهی الارب ) (دهار). جانورکی است از هوام ، زهردار و انواع آن بسیار است . کنیه ٔ وی ام عِریَط و ام ساهرة است . عقرب بر نر و ماده ٔ آن اطلاق میشود ولی غالباً در ماده بکار میرود و نر آن را عقربان گویند. و ماده را نیز گا...
-
اقرب
لغتنامه دهخدا
اقرب . [ اَ رَ ] (ع ن تف ) نزدیکتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قریب تر. (غیاث اللغات ). خویش نزدیکتر. (مهذب الاسماء). ج ، اقربون . اقارب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : و نحن اقرب الیه من حبل الورید. (قرآ...
-
جستوجو در متن
-
اغراب
لغتنامه دهخدا
اغراب . [ اِ ] (ع مص ) چیزی نو و غریب آوردن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیزی عجیب آوردن : اغرب الرجل اتی بشی ٔ غریب . (از اقرب الموارد). غریب آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). || دور شدن : اغرب عنی ؛ ای تباعد. (از منتهی الارب ). || ...
-
اغربة
لغتنامه دهخدا
اغربة. [ اَ رِ ب َ ] (ع اِ) ج ِ غُراب . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اَغرُب . رجوع به غراب شود.
-
غربان
لغتنامه دهخدا
غربان . [ غ ِ ] (ع اِ) ج ِ غُراب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ابن مالک در این بیت همه ٔ جموع غراب را آورده است : بالغرب اجمع غراباً ثم اغربةو اغرب و غرابین و غربان .(دائرة المعارف فرید وجدی ).
-
اعجب
لغتنامه دهخدا
اعجب . [ اَ ج َ ] (ع ن تف ) بشگفت آورنده تر. عجیب تر. (ناظم الاطباء): بعیر اعجب ؛ شتر بشگفت آرنده تر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بشگفت تر. بشگفتی تر. خوش آیندتر: کان عند امراءة رجلان یخطبانها و کان احدهما اعجب الیها من الاَّخر. (نوادر ابن اعرابی ...
-
حتف
لغتنامه دهخدا
حتف . [ ح َ ] (ع اِ) مرگ . موت . ج ، حتوف : آن قصد فصد ورید آن قوم را سببی بود و آن حیف حتف تمامت جماعت را داعیه ای . (جهانگشای جوینی ). || مردن به حتف انف خود؛ مردن بر بستر و فراش ، نه در جنگ و نه با ضرب و غرق و حرق . (از منتهی الارب ). و گویند: مات...
-
لعین
لغتنامه دهخدا
لعین . [ ل َ ] (ع ص ) رجیم . رانده . (منتهی الارب ). به نفرین کرده . (مهذب الاسماء). بنفرین . نفرین کرده . مطرود. مردود. (منتهی الارب ). رانده ٔ از رحمت . رانده و دورکرده از رحمت و نیکی . لعنت کرده شده . (مذکر و مؤنث دروی یکسان است . یقال : رجل لعین...
-
غراب
لغتنامه دهخدا
غراب . [ غ ُ ] (ع اِ) زاغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (نصاب الصبیان ) (بحر الجواهر) (غیاث اللغات ) (مقدمةالادب ). ج ، اَغرُب ، اَغرِبة، غِربان ، غُرب ، جج ، غرابین (ج ِ غِربان ). (منتهی الارب ) (آنندراج ). و منه الحدیث : «امر النبی (ص ) بقتل الغراب ،...
-
غریب
لغتنامه دهخدا
غریب . [ غ َ ] (ع ص ) هر چیزی نادر و نو.(منتهی الارب ) (آنندراج ). نادر. (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ). عجیب و نادر. (فرهنگ نظام ). شگفت . عجیب و غیر مأنوس . (المنجد). بدیع. تازه . طرفه : غریب آهوئی آمدم در کمندکه از بند جست و مرا کرد بند. فردوسی (ا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی بن سعید ملقب به بدیعالزمان همدانی و مکنی به ابوالفضل . یاقوت در معجم الادباء(چ مارگلیوث ج 1 ص 94 ببعد) آرد: ابوشجاع شیرویه بن شهردار در تاریخ همدان آورده است که احمدبن حسین بن یحیی بن سعیدبن بشر ابوالفضل ملقب ...