کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغراق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغراق
لغتنامه دهخدا
اغراق . [ ] (اِخ ) سیف الدین از امرای ترک سلطان جلال الدین منکبرنی . رجوع به جهانگشای جوینی ج 1 ص 106 و 109 شود.
-
اغراق
لغتنامه دهخدا
اغراق . [ اِ ] (ع مص ) غرقه کردن . یقال : اغرقه فی الماء فغرق . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). غرق کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). غرق گردانیدن . تغریق . (از اقرب الموارد). غرقه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ترتیب ع...
-
واژههای مشابه
-
اغراق گفتن
لغتنامه دهخدا
اغراق گفتن . [ اِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) مبالغه کردن در گفتار. تجاوز کردن از حد در سخن .
-
اغراق گوینده
لغتنامه دهخدا
اغراق گوینده . [ اِ ی َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) اغراق گو. گزافه گو. آنکه بگزاف سخن گوید. رجوع به اغراق گو شود.
-
اغراق ملک
لغتنامه دهخدا
اغراق ملک . [ ] (اِخ ) از امرای سلطان جلال الدین منکبرنی است . رجوع به سیف الدین اغراق و تاریخ جهانگشای جوینی ص 138، 139، 192، 196 و 197 شود.
-
اغراق آمیز
لغتنامه دهخدا
اغراق آمیز. [ اِ ] (ن مف مرکب ) سخن آمیخته به اغراق یا تجاوز از حد در قول یا در فعل .
-
اغراق گو
لغتنامه دهخدا
اغراق گو. [ اِ ] (نف مرکب ) اغراق گوی . اغراق گوینده . آنکه بمبالغه سخن گوید. آن کسی که در گفتار از حد تجاوز کند.
-
اغراق گوی
لغتنامه دهخدا
اغراق گوی . [ اِ ] (نف مرکب ). اغراق گو. اغراق گوینده . رجوع به اغراق گو شود.
-
اغراق گویی
لغتنامه دهخدا
اغراق گویی . [ اِ ] (حامص مرکب ) زیاده گویی . زیاده روی در گفتار.
-
جستوجو در متن
-
گزاف گویی
لغتنامه دهخدا
گزاف گویی . [ گ ُ / گ ِ / گ َ ] (حامص مرکب ) اغراق گویی . مبالغه گویی .
-
تبلیغاتی
لغتنامه دهخدا
تبلیغاتی . [ ت َ ] (ص نسبی ) از نظر تبلیغات . از جهت تبلیغ: نطق های تبلیغاتی . || در تداول عامه ، اغراق آمیز. توأم با گزافه .
-
هفت پشت
لغتنامه دهخدا
هفت پشت . [ هََ پ ُ ] (اِ مرکب ) هفت نسل که پس از هر کسی از او و فرزندانش در وجود آیند. مقابل هفت جد.- هفت پشت کسی را به سگ آبی رساندن ؛ کسی را به تعریف غیرواقع به کمال اغراق و مبالغه ستودن ، مثلاً شخصی در تعریف شخصی یا چیزی اغراق از حد برد، گویند: ...
-
غرقه گردانیدن
لغتنامه دهخدا
غرقه گردانیدن . [ غ َ ق َ / ق ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) غرق کردن . غرقه کردن . تغریق . (مصادر زوزنی ). اغراق . رجوع به غرق و غرقه کردن شود.