کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغراب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغراب
لغتنامه دهخدا
اغراب . [ اِ ] (ع مص ) چیزی نو و غریب آوردن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیزی عجیب آوردن : اغرب الرجل اتی بشی ٔ غریب . (از اقرب الموارد). غریب آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). || دور شدن : اغرب عنی ؛ ای تباعد. (از منتهی الارب ). || ...
-
واژههای همآوا
-
اقراب
لغتنامه دهخدا
اقراب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قُرب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به قرب شود. || ج ِ قُرُب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قرب شود.
-
اقراب
لغتنامه دهخدا
اقراب . [ اِ ] (ع مص ) شمشیر در نیام کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). || شب راندن شتر را برای آمدن بر آب وقت صبح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || نزدیک زاییدن رسیدن ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ...
-
جستوجو در متن
-
غریب گشتن
لغتنامه دهخدا
غریب گشتن . [ غ َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) غریب شدن . غریب گردیدن . اغراب . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به ترکیبات مذکور و مدخل غریب شود.
-
دور گردیدن
لغتنامه دهخدا
دور گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) دور شدن . دور گشتن . (یادداشت مؤلف ). عران . انزیاح . زیوح . زیح . قصاء. قصاء. میط. میطان . طحو. نزح . نزوح . طلق . تنفل . اغراب ؛ دور گردیدن از دیار خویش . شطورة. شطور. شطارة؛ دورگردیدن از مردمان به رغم ایشان ....
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن شعیب علی حافظ مکنی به ابوعبدالرحمان و ملقب به نسائی و او راست : السنن الکبیرة والمجتبی که ملخصی از آن کتاب و یکی از صحاح ستّه است و نیز مناسک النسائی . وفات وی به سال 302 یا 303 هَ. ق . بود و خوندمیر در حبیب السیر (ج 1 ص 3...
-
دور شدن
لغتنامه دهخدا
دورشدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فاصله دار شدن چیز. (ناظم الاطباء). فاصله گرفتن . نأث . منأث . مماتنة. تنطنط. سنج . زوال . زوح . سلخ . سحن . سحر. شط. شطوط. شطف . شطوف . شحط. شحوط. مشحط. طلب . عزلة. اجلاء. انجلاء. تجلی . مهایطة. هیاط. اتنان . ازولال ....