کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغالیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغالیدن
لغتنامه دهخدا
اغالیدن . [ اَ دَ ] (مص ) گرم شدن . متغیر و ستیزنده شدن . ترغیب نمودن مردم را بر جنگ . آغالیدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به آغالیدن شود.
-
واژههای مشابه
-
آغالیدن
لغتنامه دهخدا
آغالیدن . [ دَ ] (مص ) انگیختن و تحریک و اغرا و برشورانیدن و تیز کردن بر خصومت و جنگ و فتنه . بشورانیدن بر کسی . آشوفتن کسی بر دیگری : شتربه ... گفت واجب نکند که شیر بر من غدر کند لیکن او را بدروغ بر من آغالیده باشند. (کلیله و دمنه ).بر آغالیدنش استی...
-
واژههای همآوا
-
آغالیدن
لغتنامه دهخدا
آغالیدن . [ دَ ] (مص ) انگیختن و تحریک و اغرا و برشورانیدن و تیز کردن بر خصومت و جنگ و فتنه . بشورانیدن بر کسی . آشوفتن کسی بر دیگری : شتربه ... گفت واجب نکند که شیر بر من غدر کند لیکن او را بدروغ بر من آغالیده باشند. (کلیله و دمنه ).بر آغالیدنش استی...
-
جستوجو در متن
-
آغالان
لغتنامه دهخدا
آغالان . (نف ، ق ) در حال آغالیدن .
-
نیاغالیدن
لغتنامه دهخدا
نیاغالیدن . [ ن َ دَ ] (مص منفی ) مقابل آغالیدن . (یادداشت مؤلف ).
-
تحتیش
لغتنامه دهخدا
تحتیش . [ ت َ ] (ع مص ) بر یکدیگر آغالیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
طیره کردن
لغتنامه دهخدا
طیره کردن . [ طَ / طِ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آغالیدن ، چنان باشد که کسی را بر کسی طیره کنند تا تند شود. برانگیختن . || خشمگین و غضبناک ساختن .
-
بیاغالیدن
لغتنامه دهخدا
بیاغالیدن . [ دَ] (مص ) تحریک کردن و تحریک نمودن . (آنندراج ). تحریک نمودن و تحریض کردن . (برهان ). || آمیختن و برغلانیدن ، یعنی اغوا نمودن . (غیاث ) (آنندراج ). || جنبانیدن . (غیاث ). رجوع به آغالیدن شود.
-
مخارشة
لغتنامه دهخدا
مخارشة. [ م ُ رَ ش َ ] (ع مص ) گرفتن چیزی از کسی به کراهیت و ناخوشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (زوزنی ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || یکدیگر را خراشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || سگان را بر یکدیگر آغالیدن...
-
بیاغاریدن
لغتنامه دهخدا
بیاغاریدن . [ دَ ] (مص ) نم کردن و خیسانیدن . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (جهانگیری ) : شود انگور زبیب آنگه کش خشک کنی چون بیاغاری انگور شود خشک زبیب . منوچهری .|| آمیختن و سرشتن با آب یا بخون . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (جهانگیری ). رجوع ب...
-
آغالش
لغتنامه دهخدا
آغالش . [ ل ِ ] (اِمص ) عمل و اسم مصدر آغالیدن . بدآموزی و تحریک و انگیختن و تحریض و تحریص و اغراء و تهییج و برفژولیدن و وژولیدن بجنگ و فتنه و فساد و خصومت . تحریش و ایساد و تغریش میان دو جانور. تیز کردن کسی را بر دیگری . شورانیدن بر یکدیگر. خبث کردن...
-
آغاریدن
لغتنامه دهخدا
آغاریدن . [ دَ ] (مص ) خیساندن . تر نهادن . نم کردن . فژغردن . فرغاردن . آغشتن . فروشدن آب و نم در چیزی . خیسیدن . نم کشیدن . نرم شدن . فروبردن آب و نم در جسمی ، از زمین و جز آن : بهنگام نان شیر گرم آوری بدان شیر این چرم نرم آوری بشیر اندر آغاری این ...