کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعیان و اشراف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اعیان نشین
لغتنامه دهخدا
اعیان نشین . [ اَ ن ِ ] (ن مف مرکب ) محله ای که اعیان شهردر آن سکونت دارند، مانند خیابانهای شمالی طهران .
-
جستوجو در متن
-
بکیت
لغتنامه دهخدا
بکیت .[ ب َ ] (اِ) بکیتا. اعیان و اشراف . (ناظم الاطباء).
-
بگشان
لغتنامه دهخدا
بگشان . [ ب َ ] (اِ) انجمن اعیان و اشراف . (ناظم الاطباء).
-
اشراف
لغتنامه دهخدا
اشراف . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شریف . مردان بزرگ قدر.(منتهی الارب ). اعیان . (دستور اللغة). ج ِ شریف . (دهار). بزرگان و بلندسران . (مؤید الفضلا). بزرگواران . وجوه . بزرگان . شریفان . ج ِ شریف ، بمعنی صاحب شرف . (اقرب الموارد). اشخاص بزرگ قدر و صاحبان...
-
اهالی
لغتنامه دهخدا
اهالی . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اهل بر خلاف قیاس است ، اعیان و اشراف . (از شرح نصاب و کنز بنقل غیاث اللغات ) (آنندراج ). ج ِ اَهل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به اهل شود. || مأخوذ از تازی ، کسانی که در جایی مسکن دارند و متوطن درآنجا می باشند و مر...
-
وجوهان
لغتنامه دهخدا
وجوهان .[ وُ ] (اِ) ج ِ وجوه و وجه به معنی مهتران و اعیان : سعدبن وقاص را... با اشراف و مبارزان و وجوهان عرب سوی کارزار عجم فرستاد. (مجمل التواریخ ).
-
انجیل لوقا
لغتنامه دهخدا
انجیل لوقا. [ اِ ل ِ لو ] (اِخ ) یکی از اناجیل اربعه . گویند لوقا انجیل خود را بهدایت پولس نگاشت . این کتاب برای تیوفلس که یکی از اشراف یونان و یا اعیان روم بوده است نگاشته شده و تاریخ آن در حدود 36م .است . (از قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به انجیل شود.
-
طوبیا
لغتنامه دهخدا
طوبیا. (اِخ ) غلام عمونی که پیشوای مخالفان بنای هیکل ثانی بود. چون وی از دختران اعیان و اشراف در سلک ازدواج خود میداشت بدان لحاظ همواره با بزرگان یهود مراسله و مکاتبه همی نمود و نحمیا را تهدید میکرد و در غیاب نحمیا منزل و مقام خود را در یکی از غرفات ...
-
جلال الدین
لغتنامه دهخدا
جلال الدین . [ج َ لُدْ د ] (اِخ ) محمد آگهی نبیره ٔ مولانا جلال الدین قاینی است . وی در آغاز از ملازمان شاه غریب میرزا بود و سپس چندی بخراسان و هرات سفر کرد و در شهور سنه ٔ 926 هَ . ق . قصیده ای در مذمت حکام و امراء و اشراف و اعیان هرات بنظم آورد. ای...
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) عادلشاه گیلانی . از اشراف و اعیان گیلان بود چند سال صدارت سلطان حسین میرزا بایقرا را داشت ، و پس از معزول شدن در نیشابور اقامت کرد. (از تاریخ حبیب السیرچ خیام ج 4 ص 323). رجوع به همین کتاب ج 4 ص 113 شود.
-
فارغ تبریزی
لغتنامه دهخدا
فارغ تبریزی . [ رِ غ ِ ت َ ] (اِخ ) چلبی بیک . از اعیان و اشراف تبریز است و فضیلت هم دارد. طبع شعرش چنین است :خدا در سینه ٔ من آه سوزان را نگه داردز آسیبش دل بیرحم جانان را نگه دارد.(از مجمع الخواص صادقی کتابدار ترجمه ٔ خیامپور صص 235-236).ظاهراً فار...
-
فقها
لغتنامه دهخدا
فقها. [ ف ُ ق َ ] (ع اِ) فقهاء. ج ِ فقیه . (یادداشت مؤلف ). دانشمندان علم شریعت . (غیاث اللغات ) : قضاة بلخ و اشراف علما و فقها... همه آنجا حاضر بودند. (تاریخ بیهقی ). بر اثر وی قضاة و فقها بیرون آمدند. (تاریخ بیهقی ).این رشوت خواران فقهااند شما راا...
-
کججانی
لغتنامه دهخدا
کججانی . [ ک َ ج َ ] (اِخ ) خواجه شیخ کجج کججانی . یکی از علمای تبریز و معاصر شاه شجاع بود. چون شاه شجاع در سنه ٔ 707 هَ . ق . به تبریز رفت ، خواجه با سادات و قضات و موالی و اهالی و اشراف و اعیان به خدمت شاه شجاع آمد. ادوارد براون در کتاب از سعدی تا ...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) حسن ملکی از حکام هرات و معاصر سلطان حسین بایقرا:... خاقان منصور [ سلطان حسین بایقرا ] بی دغدغه بابیورد در آمده اشراف و اعیان آن ولایت بلوازم نیازو نثار قیام نمودند و باظهار اخلاص و دولتخواهی خدام و موکب پادشاه...