کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعیان
لغتنامه دهخدا
اعیان . [ اَ ] (اِخ ) نام موضعی است که ذکر آن در بیت زیر از گفته های عتیبةبن الحارث بن شهاب یربوعی آمده است :تروحنا من الاعیان عصراًفاعجلنا الالاهةأن تؤوبا.این بیت را بدین صورت ابوالحسن عمرانی آورده ولیکن ازهری آنرا بصورت زیر روایت کرده :تروحنا من ...
-
اعیان
لغتنامه دهخدا
اعیان . [ اَ ] (ع اِ، ص ) ج ِ عَین . بزرگان . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (مؤیدالفضلاء) (کشاف اصطلاحات الفنون ). ج ِ عَین ، بمعنی شریف و گرامی قوم . (منتهی الارب ). اشراف . (دستورالعلماء). مأخوذ از تازی ، مردمان بزرگ و شریف و اصیل و پاک نژاد که بکیت ...
-
اعیان
لغتنامه دهخدا
اعیان . [ اِ ] (ع مص ) بچشمه رسیدن درکندن چاه . (تاج المصادر بیهقی ). سوراخ کردن چشمه ٔ آب را، و نقب زدن در قنات . (ناظم الاطباء). حفر کردن تا بچشمه رسیدن : حفرت حتی اعینت ؛ ای بلغت العیون . مااعینه ؛ ای ما اشد اصابته بالعین . (از اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
اعیان ثابته
لغتنامه دهخدا
اعیان ثابته . [ اَ ن ِ ب ِ ت ِ / ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صور اسماء الهی و صور علمیه . (ناظم الاطباء). صور اسمای الهی . (از کشف بنقل غیاث اللغات و آنندراج ).صور علمیه . (از مدارالافاضل بنقل غیاث اللغات و آنندراج ). حقایق ممکنات در علم حق تعالی ب...
-
اعیان دولت
لغتنامه دهخدا
اعیان دولت . [ اَ ن ِ دَ / دُو ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اراکین سلطنت و وزراء و امرای ریاست . (آنندراج ). وزرای دولت . (ناظم الاطباء). بزرگان و اشراف حکومت .
-
اعیان نجسة
لغتنامه دهخدا
اعیان نجسة. [ اَ ن ِ ن َ ج ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح فقها اشیائی را گویند که بذات خود نجس هستند. مقابل اعیان متنجس . و آن را نجاسات نیز گویند. محقق در کتاب شرایعالاسلام آرد: نجاسات ده قسم است : اول و دوم بول و غایط از جاندارانی که خون...
-
اعیان نشین
لغتنامه دهخدا
اعیان نشین . [ اَ ن ِ ] (ن مف مرکب ) محله ای که اعیان شهردر آن سکونت دارند، مانند خیابانهای شمالی طهران .
-
اعیان مضمونة بانفسها
لغتنامه دهخدا
اعیان مضمونة بانفسها. [ اَ ن ِ م َ ن َ ب ِ اَ ف ُ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فقه ) اموالی را گویند که هرگاه در دست غاصب یا آنکه در حکم غاصب است ، تلف شود، ملزم هست که در اموال مثلی ، مثل آن و در اموال قیمی ، قیمت آنرا بمالک بپردازد. (از تع...
-
اعیان مضمونة بغیرها
لغتنامه دهخدا
اعیان مضمونة بغیرها. [ اَ ن ِ م َ ن َ ب ِ غ َ رِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقابل اعیان مضمونة بنفسها است . مانند مبیع و عین مرهون . (از تعریفات جرجانی ).
-
جستوجو در متن
-
لرد
لغتنامه دهخدا
لرد. [ ل ُ ] (انگلیسی ، اِ) عنوانی که در انگلستان به اعضای مجلس اعیان و بعض مردم دیگر دهند.
-
بکیت
لغتنامه دهخدا
بکیت .[ ب َ ] (اِ) بکیتا. اعیان و اشراف . (ناظم الاطباء).
-
بگشان
لغتنامه دهخدا
بگشان . [ ب َ ] (اِ) انجمن اعیان و اشراف . (ناظم الاطباء).
-
اعین
لغتنامه دهخدا
اعین . [ اَ ی ُ ] (ع اِ) ج ِ عَین ، بمعنی چشم . اَعیان . عُیون . (منتهی الارب ). ج ِ عین . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). و رجوع به اعیان شود.