کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعنق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعنق
لغتنامه دهخدا
اعنق . [ اَ ن َ ] (ع ص ) درازگردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || سگ سپیدگردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سگی که بگردن او سپیدی باشد. (از اقرب الموارد). || (اِخ ) اسبی ا...
-
اعنق
لغتنامه دهخدا
اعنق . [ اَ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ عَناق ، بزغاله ٔ ماده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
بنات اعنق
لغتنامه دهخدا
بنات اعنق . [ ب َ ت ُ اَ ن َ ] (ع اِ مرکب ) دختران کشتکار توانگر. (منتهی الارب ). گوینداعنق دهقانی بسیارمال بوده است . (لسان العرب ). || اسبان منسوب به سوی اعنق . (منتهی الارب ). گویند اعنق نام اسبی است . (لسان العرب ). فحلی است از خیل عرب و بنات اعن...
-
واژههای همآوا
-
عانق
لغتنامه دهخدا
عانق . [ ن ِ ] (اِخ ) یوم عانق ؛ روزی است مر عربان را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
بنات اعتق
لغتنامه دهخدا
بنات اعتق . [ ب َ ت ُ اَ ت َ ] (ع اِ مرکب ) مصحف بنات اعنق . رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
عنقاء
لغتنامه دهخدا
عنقاء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعنق . زن درازگردن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب )(از ناظم الاطباء). رجوع به اعنق شود. || (اِ) سختی و بلا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سختی زمانه . (آنندراج ). داهیة. (اقرب الموارد). || سر پشته . (ناظم الاطباء). ...
-
درازگردن
لغتنامه دهخدا
درازگردن . [ دِ گ َ دَ ] (ص مرکب ) گردن دراز. آنکه گردنی دراز دارد. طویل العنق . آنکه گردنش زیاده از اندازه ٔ طبیعی دراز باشد. اتلع. اجید. اسطع. اعنق . اعیط. اقود. اهیق . بَتِع. جَیداء. عُسالق .عَسلَق . عِلوَدّ. مِسعر. (منتهی الارب ) : درازگردن و کوت...
-
عناق
لغتنامه دهخدا
عناق . [ ع َ ] (ع اِ) بزغاله ٔ ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ماده از بچه های بز پیش از رسیدن به یکسالگی . (از اقرب الموارد). و بعضی نوشته اند که از حین ولادت آن تا چهارماهگی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). بزبچه . ج ، اَعنُق ، عُنوق ....
-
اعناق
لغتنامه دهخدا
اعناق . [ اِ ] (ع مص ) در گردن سگ بند انداختن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). قلاده در گردن سگ کردن . (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). قلاده کردن در سگ . (یادداشت بخط مؤلف ). || دراز گردیدن کشت و برآمدن خوشه ٔ آن . (منتهی الارب...
-
عنق
لغتنامه دهخدا
عنق . [ ع ُ ن ُ ] (ع اِ) گردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فاصله ٔ بین سر و بدن . (از اقرب الموارد). بصورت مذکر و مؤنث به کار میرودو تذکیر آن بیشتر است . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). بنی تمیم آن را بسکون نون تلفظ میکنند. (از ن...