کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعلی حضرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خیر اعلی
لغتنامه دهخدا
خیر اعلی . [ خ َ رِ اَ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خیرتام . خیرکل . (یادداشت مؤلف ).
-
عالم ملکوت اعلی
لغتنامه دهخدا
عالم ملکوت اعلی . [ ل َ م ِ م َ ل َ ت ِ اَ لا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عالم غیب و عالم مجردات محض و عقول است . (از شرح منظومه ص 183 و رسائل ملاصدرا ص 151). و رجوع به عالم غیب شود.
-
اعلی اﷲ درجته
لغتنامه دهخدا
اعلی اﷲ درجته . [ اَ لَل ْ لا هَُ دَ رَ ج َ ت َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدا پایه ٔ او را بلند گرداناد. دعایی است در حق اشخاص که پس از ذکر نام آنان آرند و بیشتر در حق مردگان از بزرگان و روحانیان بکار می رود. رجوع به همین ترکیب ذیل اعلی شود.
-
اعلی اﷲ مقامه
لغتنامه دهخدا
اعلی اﷲ مقامه . [ اَ لَل ْ لا هَُ م َ م َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدای جای او را رفیع کند. جمله ای است دعایی که در حق مردگان پس از ذکر نام آنان بکار رود. دعائی است که پس از نام دانشمندان از فقها و محدثان بزرگ مرده گویند. دعائی است فقیهی درگذشت...
-
اعلی و اکرم
لغتنامه دهخدا
اعلی و اکرم . [ اَ لا وَ / وُ اَ رَ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) بزرگوارتر. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ).
-
واژههای همآوا
-
عالی حضرت
لغتنامه دهخدا
عالی حضرت . [ ح َ رَ ] (اِ مرکب ) آنکه مقام بالا دارد. (ناظم الاطباء). رجوع به عالیجناب شود.
-
اعلیحضرت
لغتنامه دهخدا
اعلیحضرت . [ اَ لا ح َ رَ ](اِ مرکب ) از القاب پادشاه است . (ناظم الاطباء). لقب مرکب از اعلی و حضرت که به پادشاهان و امامان دهند.برتر پیشگاه . بزرگ پیشگاه . پیشگاه عالی . و بهنگام خطاب به آخر آن الف ندا آرند، چنانکه در اعلیحضرتا.
-
جستوجو در متن
-
نیکوخدمتی
لغتنامه دهخدا
نیکوخدمتی . [ خ ِ م َ ] (حامص مرکب ) نیک خدمتی . حسن خدمت . (یادداشت مؤلف ) : حضرت اعلی در ازاء آن نیکوخدمتی ها وجوه چوپان بیگی را تصدق فرمودند. (عالم آرای عباسی از فرهنگ فارسی معین ).
-
علیاحضرت
لغتنامه دهخدا
علیاحضرت . [ ع ُل ْ ح َ رَ ] (ص مرکب ) مؤنث أعلی حضرت . عنوانی و خطابی ملکه و امپراطریس را. عنوان و لقب رسمی ، ملکه و شهبانو را، خواه در زمان سلطنت شوی او و یا سلطنت فرزند یا فرزندان وی .
-
اعلیحضرت
لغتنامه دهخدا
اعلیحضرت . [ اَ لا ح َ رَ ](اِ مرکب ) از القاب پادشاه است . (ناظم الاطباء). لقب مرکب از اعلی و حضرت که به پادشاهان و امامان دهند.برتر پیشگاه . بزرگ پیشگاه . پیشگاه عالی . و بهنگام خطاب به آخر آن الف ندا آرند، چنانکه در اعلیحضرتا.
-
لاینفک
لغتنامه دهخدا
لاینفک . [ ی َ ف َک ک ] (ع ص مرکب ) (از: لا + ینفک ) جدانشدنی . ممتنعالانفکاک . جدائی ناپذیر. لازم . لازم غیرمفارق : و دانایان و حکما و مورخان حضرت اعلی را جزو لاینفک اند. (رشیدی ).- عضو لاینفک ؛ عضو جدانشدنی . جزء لاینفک ، جزء جدائی ناپذیر. عضو لای...
-
بالیچه
لغتنامه دهخدا
بالیچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) خواندمیرآرد: خواجه شمس الدین علی بالیچه از بزرگزادگان سمنان بود و به فنون فضایل و کمالات اتصاف داشت و پیوسته همت برتربیت اهل علم و فضیلت می گماشت ، و در سنه ٔ خمس و اربعین و ثمانمائه (845 هَ . ق .) بعد از عزل امیرعلی شقا...
-
باغ نگارستان
لغتنامه دهخدا
باغ نگارستان . [ غ ِ ن ِرِ ] (اِخ ) باغی بوده است در تهران از مستحدثات فتحعلیشاه قاجار. قتل میرزا ابوالقاسم قائم مقام بدستورمحمدشاه قاجار در این باغ صورت گرفته است . قسمتی ازاین باغ که در شمال تهران و محدود است از مغرب به خیابان صفی علیشاه و از مشرق ...
-
خار ترازو
لغتنامه دهخدا
خار ترازو. [ رِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خار آهنی که در ترازوی صرافان و زرگران و جوهریان باشد برای احتیاط وزن چیزی که آن را وزن کنند چون طلا و نقره و جواهر و مانند آن و لهذا ترازوی مذکور را در عرف هندوستان کانتا گویند که ترجمه ٔ خار است . (آنند...